نتایج در این بخش نمایش داده می شود

«خويش» را در خويش پيدا کن، کمال اين است و بس !

پردة اول
به گفته مسؤولان سازمان سنجش آموزش کشور، «آمار نهايي انتخاب رشته داوطلبان مجاز به انتخاب رشته آزمون سراسري سال 1400 نشان مي‌دهد که از تعداد يک ميليون و 82 هزار و 900 داوطلب مجاز، تعداد 523 هزار و 671 نفر، نسبت به انتخاب رشته‌هاي تحصيلي با آزمون اقدام کرده‌اند».
پردۀ دوم
دهمين سالي است که کنکور مي‌دهد. هر سال وقتي رتبۀ کنکورش اعلام مي‌شود، با خود مي‌گويد: سال ديگر حسابي درس مي‌خوانم و حتماً رتبۀ سه رقمي مي‌آورم، و در ابتدا هم بيش از روزي 10 ساعت درس مي‌خواند، اما از آذر ماه به بعد، به مرور، کيفيت و کميّت مطالعه‌اش کاهش مي‌يابد و به تدريج، زمان مطالعه‌اش به يکي دو ساعت در روز مي‌رسد؛ تازه اين مدت کوتاه را هم با دلمردگي و کلافگي درس مي‌خواند و باز روز از نو و روزي از نو! وقتي از او مي‌پرسم که چرا مسير ديگري را براي آيندۀ خود انتخاب نمي‌کند، مي‌گويد: غيرممکن است. همه از من انتظار دارند که دکتر شوم. اصلاً بعد از اين همه خرج کردن پول و سرمايه و وقت گذاشتن، مردم چه مي‌گويند اگر دکتر نشوم؟!
پردة سوم
سال گذشته، رتبه‌اش در گروه آزمايشي علوم تجربي، حدود 3000 شده بود، اما چون تمامي آرزو و هدفش، تحصيل در رشته پزشکي بود، انتخاب رشته نکرد و براي سال ديگر ماند. مي‌گفت: مطمين است که سال بعد، عکسش را به عنوان رتبۀ تک رقمي در سايت‌هاي خبري مي‌گذارند! امسال رتبه‌اش دو برابر پارسال شده است و غمگين‌تر از قبل، براي کنکور سال بعد برنامه‌ريزي مي‌کند.
اين روزها تعداد قابل توجهي از داوطلبان، به ويژه داوطلبان گروه آزمايشي علوم تجربي، تصور مي‌کنند که راه سعادت و خوشبختي، از مسير پذيرش در رشته‌هاي پزشکي يا پيراپزشکي مي‌گذرد؛ از اين رو، آنها تمامي همّ و غم خود را به کار مي‌گيرند تا در رشته‌هاي مورد نظر پذيرفته شوند، و اگر رتبۀ خوبي کسب نکنند، حاضرند که چند سال پشت کنکور بمانند تا به آرزوي خود دست يابند. به نظر مي‌رسد يکي از دلايلي که امسال  نزديک به نيمي از داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، اقدام به انتخاب رشته‌هاي تحصيلي با آزمون نکرده‌اند، همين باشد؛ اما آيا اين افراد در سال‌هاي ديگر موفق مي‌شوند؟ آيا تنها راه موفقيت در زندگي، ورود به رشته‌هاي پزشکي يا پيراپزشکي است؟ به راستي چرا يک داوطلب، سال‌هاي ارزشمند زندگي خود را صرف شرکت در کنکورهاي پي‌درپي مي‌کند؟ در اين نوشته، نگاهي گذرا به اين موضوع داريم.
خوش نامي کاذب
آيا همۀ داوطلباني که براي تحصيل  در رشته هاي پزشکي، دندانپزشکي يا داروسازي تلاش مي‌کنند، به رشته‌هاي ياد شده علاقه‌مند هستند؟ چند درصد از داوطلبان به خاطر کسب عنوان «خانم دکتر» يا «آقاي دکتر»، آرزوي تحصيل در رشته‌هاي پزشکي را در سر مي‌پرورانند؟ چند درصد از اين داوطلبان، به خاطر اينکه ديگران از آنها انتظار دارند که پزشک، حقوق دان، مهندس کامپيوتر يا …. شوند، اين رشته‌ها را انتخاب مي‌کنند؟
واقعيت اين است که احساس نياز به نمايش بهترين تصوير ممکن از خودمان، حسي ريشه‌دار است. نخستين دهکده‌ها و شهرهاي کوچک تقريباً ده هزار سال پيش به وجود آمدند، و از آنجايي که در چنين زيستگاه‌هايي ممکن نبود که همۀ افراد به خوبي يکديگر را بشناسند، برخورداري از شهرت مناسب، اهميت فزاينده‌اي يافت؛ در واقع، از نقطه نظر تکاملي، اهميت دادن به نظر ديگران، قابل درک است، اما اين امر، امروزه ديگر چندان معقول نيست؛ زيرا تمرکز بر اعتبار و آبرو، درک ما را نسبت به اينکه چه چيزهايي عميقاً خوشحالمان مي‌سازد، مخدوش مي‌کند؛ از سوي ديگر، رها ساختن خودمان، ما را از دست فشارها نجات مي‌دهد؛ فشار و استرسي که بي‌شک براي خوب زيستن، مضر است.
شايد در هيچ دوره‌اي از ادوار گذشته، توجه به کارنامۀ بيروني افراد، مثل دورۀ معاصر نبوده است؛ زيرا شبکه‌هاي اجتماعي، فرهنگي را به وجود آورده‌اند که در آن آدم‌ها به مديران کوچکي براي برندهاي شخصي خودشان تبديل شده‌اند و با استفاده از فيس‌بوک، توييتر، اينستاگرام و … يک خود بيروني به نمايش مي‌گذارند که به شکل دروغيني، سرخوش و تا حدي اغراق‌آميز است؛ به عبارت ديگر، تعداد قابل توجهي از افراد، به «ماشين‌هاي ستايش طلب» تبديل شده‌اند که به دنبال لايک‌هاي فيس‌بوک يا اينستاگرام، دفعات مشاهدۀ کانال شخصي و تعداد دنبال کننده‌هاي خود هستند. همين دسته از افراد، از رتبۀ کنکور و رشتۀ تحصيلي‌شان نيز براي مطرح شدن خود استفاده مي‌کنند، و متاسفانه وقتي فردي در اين تار عنکبوت گرفتار شود، ديگر براي وي، خلاص شدن از آن و در پيش گرفتن يک زندگي خوب، هرگز آسان نخواهد بود.
بیشتر بخوانید :
چه بايد کرد؟
مردم دنيا، هر طوري که دلشان بخواهد، در مورد شما مي‌نويسند، توييت مي‌کنند و پست مي‌گذارند. مردم پشت‌سر شما شايعه مي‌سازند، تحسين و تمجيد نثارتان مي‌کنند يا از شما بد مي‌گويند و شما نمي‌توانيد جلوي اين فرآيند را بگيريد؛ اما خوشبختانه مجبور به انجام اين کار هم نيستيد. اگر پولتان از راه تبليغات در نمي‌آيد، لازم نيست که نگران اين مسايل باشيد. زندگي، علي‌رغم لايک‌هاي شما و لايک‌هاي ديگران بر مطالب شما، مي‌گذرد.
بياييد به جاي آنکه آرزوي مشهور شدن و مطرح شدن را داشته باشيد، به فکر انجام يک کار مفيد باشيد و طوري زندگي کنيد که در انتهاي روز، بتوانيد در آينه به خودتان نگاه کنيد و از اينکه کار ارزشمندي را انجام داده‌ايد، از خودتان راضي باشيد؛ زيرا اگر کاري را انجام دهيد که ديگران از آن کار خوششان نيايد، اما خودتان حس خوبي نسبت به آن کار داشته باشيد و مطمين باشيد که کاري اخلاق مدار است، خوشحال خواهيد بود، و اگر ديگران شما را بابت انجام کاري ستايش کنند، اما خودتان نسبت به انجام آن خشنود نباشيد، احساس ناراحتي خواهيد کرد.
پس آيندۀ تحصيلي و شغلي خود را بر اساس ستايش‌ها يا انتقادهاي بيروني، پي‌ريزي نکنيد و تلاش کنيد تا از تاييد بيروني، به تاييد دروني برسيد؛ بنابراين، به قول آن شاعر معروف، «خويش» را در خويش پيدا کن، کمال اين است و بس!

تعداد قابل توجهي از افراد، به «ماشين‌هاي ستايش طلب» تبديل شده‌اند که به دنبال لايک‌هاي فيس‌بوک يا اينستاگرام، دفعات مشاهدۀ کانال شخصي خود و تعداد دنبال کننده‌هاي خود هستند.  همين دسته از افراد، از رتبۀ کنکور و رشتۀ تحصيلي خود نيز براي مطرح شدن خود استفاده مي‌کنند

*هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.