نتایج در این بخش نمایش داده می شود

کيفيت زندگي در دوران دانشجويي (گفتار اول)‏

از اين شماره به بعد، طي سلسله مقالاتي که تدوين خواهد شد، در مورد کيفيت زندگي دوران دانشجويي و خوابگاهي توضيحاتي داده مي‌شود که مي‌تواند براي داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها مفيد باشد.

در اين گفتار، مقوله کيفيت زندگي و اهميت آن تشريح مي‌شود.

زندگي درپرديس يا خوابگاه‌هاي دانشگاهي، بخشي مهمي از دوران دانشجويي گروه عمده‌اي از دانشجويان را تشکيل مي‌دهد و در شکل‌گيري ويژگي‌هاي شخصيتي آنها، مانند: کمال‌گرايي، احساس تنهايي و کيفيت زندگي و …. بسيار مؤثر است.

طبق رويکرد نوين سازمان جهاني بهداشت، سلامتي نه فقط بيمار نبودن، بلکه حالت رفاه و آسايش بهينه جسمي، رواني و اجتماعي داشتن فرض مي‌شود؛ بنابراين، در ارزيابي سلامتي و بهداشت افراد، نبايد فقط به شاخص‌هاي سنّتي سلامتي، نظير:

ميزان مرگ و مير و ميزان ابتلا به بيماري توجه نمود؛ بلکه بايد به ادراک افراد از کيفيت زندگي نيز توجه کرد.

کيفيت زندگي، يک شاخص اساسي سلامت محسوب مي‌شود و حاصل يک ارزشيابي ذهني است و خود فرد بهتر از هر کسي مي‌تواند در مورد آن قضاوت کند.

کيفيت زندگي ماهيت پويا دارد و بايد از زواياي مختلف سنجيده شود.

همچنين کيفيت زندگي به مثابه نتيجۀ کنش متقابل بين شخصيت افراد و پيوستگي رويدادهاي زندگي تعريف مي‌شود و رويدادهاي زندگي در يک مجموعۀ چندبعدي از حوزه‌هاي زندگي، مانند:

آزادي، دانش، اقتصاد، امنيت، روابط اجتماعي، مذهب، محيط‌زيست و تفريح اتفاق مي‌افتد و بر مجموعۀ حوزه‌هاي تشکيل دهندة زندگي تاثير مي‌گذارد. از آنجا که کيفيت زندگي، ابعاد متعددي، نظير:

سلامت جسمي، بهداشت رواني، ارتباطات اجتماعي، زندگي خانوادگي، هيجان‌ها، کارکردهاي جسماني، معنويت و زندگي حرفه‌اي افراد را شامل مي‌شود، توجه به آن، از اهميت دوچنداني برخوردار است. چند بُعدي بودن سازه کيفيت زندگي، امکان ورود حوزه‌هاي مطالعاتي مختلف را به مباحث اين سازه فراهم آورده است.

هر حوزه مطالعاتي، با توجه به شاخص‌ها و مقياس‌هاي خود، به مطالعه کيفيت زندگي مي‌پردازد؛ از سوي ديگر، پويا بودن اين سازه و تغييرات مداوم آن در طول زمان، نياز به تحقيقات پيوسته‌اي را ايجاب مي‌کند؛ بنابراين، بايد در دوره‌هاي زماني مختلف، مورد اندازه‏گيري قرار گيرد.

اين دو ويژگي مهم کيفيت زندگي، در کنار اهميت روزافزون اين سازه، باعث شده است که ميزان تحقيقات صورت گرفته در اين زمينه، به شدت در حال افزايش باشد.

با وجود توجه روزافزون به سازه کيفيت زندگي و افزايش تحقيقات در اين زمينه، هنوز به لحاظ مفهومي تعريف واحدي از اين سازه ارايه نشده است.

مبهم بودن تعريف اين سازه، از ويژگي‏هاي ديگري است که باعث شده تا برداشت‌هاي مختلفي از آن صورت گيرد و تعاريف متفاوتي از اين مقوله ارايه شود.

تعاريف ارايه شده در زمينه کيفيت زندگي، بر حسب حوزه‌هاي مطالعاتي مختلف جنبه ذهني و عيني آنها تغيير مي‌کند؛ با اين وجود، پژوهشگران جديد کيفيت زندگي بر اين باورند که اين کيفيت، سازه‌اي عيني و ذهني است، اما جنبه ذهني آن قوي‌تر است.

داشتن کيفيت زندگي مطلوب همواره آرزوي بشر بوده است.

فريش (2006) معتقد است که کيفيت زندگي به شکل آشکار يا پنهان، در نقطۀ مقابل کميت قرار مي‌گيرد و منظور از آن، سال‌هاي عمر است که ممکن است عالي، رضايت آميز و لذت‌بخش باشد.

کيفيت زندگي، به مثابه نتيجۀ کنش متقابل بين شخصيت افراد و پيوستگي رويدادهاي زندگي تعريف مي‌شود و رويدادهاي زندگي در يک مجموعۀ چندبعدي از حوزه‌هاي زندگي، مانند: آزادي، دانش، اقتصاد، امنيت، روابط اجتماعي، مذهب، محيط زيست و تفريح اتفاق مي‌افتد.

  • کيفيت زندگي همچنين بر مجموعۀ حوزه‌هاي تشکيل دهندة زندگي تاثير مي‌گذارد.

تعاريف مختلفي از کيفيت زندگي ارايه شده است، اما بر وجود سه اصل اساسي در اين موضوع، بين پژوهشگران اين عرصه توافق وجود دارد.

کيفيت زندگي، حاصل يک ارزشيابي ذهني است و خود فرد بهتر از هر کسي مي‌تواند در مورد آن قضاوت کند.

کيفيت زندگي ماهيت پويا دارد، نه ايستا، و همچنين کيفيت زندگي، يک مفهوم چند بعدي است و بايد از زواياي مختلف سنجيده شود.

همچنين مي‌توان اين سازه را به چهار بعد عملکرد: جسمي، رواني، اجتماعيو معنوي تقسيم کرد.

هدف نهايي بهبود کيفيت زندگي، بهزيستي و شادي  افراد است.

با نگاهي به مفهوم کيفيت زندگي در سه دهه اخير، مي‌توان گفت که در طول دهه 1980 ميلادي، مفهوم کيفيت زندگي به مثابه ادراک حسي، ساخت اجتماعي و موضوع وحدت‌بخش شناخته مي‌شد.

در طول دهه 1990 فهم ما از مفهوم و مقياس کيفيت زندگي، نسبت به دهه 1980 بهبود يافت؛ در واقع در طول اين دهه، مفهوم کيفيت زندگي وسعت بيشتري پيدا کرده و ابعاد آن را مي‌توان به صورت سلسله مراتبي از پايين به بالا به صورت زير بيان کرد:

بهزيستي فيزيکي، بهزيستي مادي، حقوق، شموليت اجتماعي، روابط بين فردي، خودتعين‌گري، رشد فردي و بهزيستي عاطفي (شالوک، 2004).

در طول دهه اول قرن حاضر، اين درک براي متخصصان کيفيت زندگي حاصل شد که به راستي کيفيت زندگي، فراتر از فرد و احساسات اوست، و در واقع يک مفهوم ترکيبي است که ابعاد مختلفي را شامل مي­شود.

در اين دهه، کيفيت زندگي در حد بالايي گسترش يافت و حوزه‌هاي مختلفي از علم را دربرگرفت و تنها محدود به قلمروهاي خاصي نشد.

هاجيران ( 2006 ) پيشنهاد مي‌کند که ارزيابي وسيع از کيفيت زندگي، بايد متکي بر اندازه‌گيري متغيرهاي نامحسوس از احساسي باشد که در شادي وجود دارد، و ديگر اينکه کيفيت زندگي، بهزيستي و سرانجام شادي افراد را تعيين مي‌کند.

شاخص‌هاي شادي، شامل:

بيان احساسات شاد خود فرد، حالات چهره و قيافه شخص و محتواي خوشبينانۀ کلام فرد است، و از آنجا که شادماني، در سلامتي، عزت نفس و عملکرد افراد مؤثر است، باعث بهبود کيفيت زندگي مي‌گردد. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.