نتایج در این بخش نمایش داده می شود

توانايي‌هايي خود را در نظر بگيريد …

«فقط رشتۀ پزشکي را مي­خواهم»، «هدف من از کودکي، ورود به دانشگاه صنعتي شريف بوده است»، «اگر حقوق قبول نشوم، وارد دانشگاه نخواهم شد» يا «اگر گرافيک تهران قبول نشوم، هيچ رشتۀ ديگري نخواهم رفت.»
شبيه اين جملات را هر ساله از داوطلبان کنکور مي‌شنوم؛ داوطلباني کمال‌گرا که، بدون توجه به توانمندي‌ها، همّ و غمّ خود را معطوف به يک ايده‌آل مي‌کنند و از زندگي و لذت‌هاي ارزشمند آن، غافل مي‌شوند.
اگر شما هم جزو اين دسته از داوطلبان هستيد، با کمي تامل و واکاوي درونتان، متوجه مي‌شويد که بيش از آنکه به رشته يا رشته‌هاي مورد نظر علاقه‌مند باشيد، به دنبال آن هستيد که توانايي‌هاي خود را به ديگران نشان دهيد و انتظارات و معيارهاي سطح بالاي خود و ديگران را برآورده سازيد. شما فکر مي‌کنيد که بايد ديگران را با فضيلت، هوش و توانايي‌هايتان تحت تاثير قرار دهيد تا مردم به شما احترام بگذارند.
به ياد داشته باشيد که هر چقدر شما در يک زمينه فوق‌العاده و خوب باشيد، همواره باز هم کساني هستند که از شما بهترند. در اين شرايط، ممکن است به جاي اينکه خودتان و تفاوتتان را بپذيريد، تصور کنيد که شرايط نامساعدي داريد و دچار ياس و نااميدي شويد؛ از سوي ديگر، اگر شما احساس کنيد براي اينکه فرد خوب و گران‌قدري باشيد، بايد دستاوردهاي بزرگي داشته باشيد، اين امکان هست که هيچ وقت مهارت‌ها و توانايي‌هاي حقيقي خودتان را کشف نکنيد؛ زيرا احساس شما به خودتان از دستاوردهايتان اندازه‌گيري مي‌شود، نه آنچه واقعاً هستيد.
هميشه خواستن، توانستن نيست !
بسياري از ما فکر مي‌کنيم در صورتي که سخت‌تر، سريع‌تر، دقيق‌تر، و در زمان بيشتري کار کنيم و براي دست‌يابي به هدفمان تلاش کنيم، کارايي ما بهتر و پيشرفتمان سهل‌تر خواهد شد؛ اما فراموش نکنيم که ما ماشين نيستيم، و هنگامي که به يک نقطۀ خاص مي‌رسيم، بدنمان به ما خواهد گفت: آهسته‌تر! سرعت را کم کن! من خسته‌ام.
اگر ما به پيام‌هاي اوليه از جانب بدنمان گوش فرا ندهيم، بدن ما بلندتر صحبت مي‌کند. اين بار مي‌گويد: کافي است! من خسته‌ام، و اگر ما همچنان بي‌توجه باشيم، سلامت جسمي و رواني‌مان به خطر خواهد افتاد.
اين طور تصور کنيد که مي‌خواهيم به هدفي برسيم و راهي را با «من مي‌خواهم ….» شروع مي‌کنيم که سپس تبديل مي‌شود به: «من بايد …» و زماني فرا مي‌‌رسد که درک مي‌کنيم اين هدف دست يافتني نيست؛ زماني که انگار با يک ديوار آجري برخورد مي‌کنيم. در اين هنگام بايد با خودمان رو راست باشيم و بپذيريم که شايد اين راه، متعلق به ما نباشد. درست است که پشتکار داشتن در دست‌يابي به اهداف واقع‌بينانه، بسيار قابل تکريم و محترم است، اما دقت کنيد که تلاش براي “اهداف واقع بينانه” هم ارزشمند است.
وقتي شما چند سال براي قبولي در يک رشته دانشگاهي، پشت کنکور مي‌مانيد، و روزهاي زيادي از عمر گرانمايۀ خود را در جست و جوي چيزي صرف مي‌کنيد که به راستي هدفي غير قابل دسترس است، شادي‌هايي را که مي‌توانستيد داشته باشيد، ناديده مي‌گيريد.
از کودکي به ما آموخته‌اند که «خواستن، توانستن است»، و بسياري از ما، در راه رسيدن به خواستن‌ها، بسياري از توانستن‌هايمان را از دست داده‌ايم. بايد بپذيريم که خواستن، تنها در صورتي توانستن است که در محدودۀ توانايي‌هايمان باشد.
کمال‌گرايي مساوي است با عدم سلامت جسماني
بنا بر تحقيقات انجام گرفته، ويژگي‌هاي منفي کمال‌گرايانه با طيفي از بيماري‌هاي جسماني در ارتباط است. کمال‌گرايي، با شکايت‌هاي بدني، بي‌خوابي، انواع سردردها، خستگي و درد مزمن رابطه دارد.
در پژوهشي درخصوص نقش واسطه‌اي کمال‌گرايي در بروز و گسترش بيماري‌هاي قلبي، مشخص شد که چنانچه نوع منفي کمال‌گرايي در فرد به صورت فراگير بروز يابد، مي‌تواند با ايجاد اضطراب و تنش، زمينه ساز بروز و گسترش تعدادي از بيماري‌هاي روان تني از جمله بيماري‌هاي قلبي و عروقي گردد.
گفتني است که اختلالات روان‌تني، طيفي از اختلالات جسماني نظير سردرد ، فشارخون، زخم معده و بيماري‌هاي قلبي است که فشار رواني مداوم و هيجانات، در ايجاد آنها نقش اساسي دارند.
در پژوهشي ديگر، به بررسي ارتباط ميان کمال‌گرايي در افراد مبتلا به فشار خون و افراد سالم پرداخته شد. نتيجه پژوهش، بر ارتباط مثبت و معنادار ميان ويژگي‌هاي کمال گرايانه و فشار خون بالا دلالت مي‌کرد.
چه بايد کرد؟
بي‌ترديد انسان سالم، به دنبال پيشرفت، شکوفايي استعدادهاي خود و دست‌يابي به بهترين‌هاست. تفاوت بين کمال‌گرايي سالم و کمال‌گرايي منفي در همين جاست. يک کمال‌گراي سالم، اهدافي واقع‌بينانه دارد و توانايي براي به ظهور رساندن کمال مورد نظرش را دارد.
ما نمي‌گوييم که تمايل براي موفقيت، داشتن هدف و تلاش براي رسيدن به اهداف، ضرورت ندارد و لازم نيست، اما بايد قبول کرد که گاهي برخي از اهداف، دست نيافتني و دور از دسترس هستند؛ خصوصاً زماني که هدف مورد نظر، دور از واقعيت و خيالي باشد
براي مثال، داوطلبي که طي دوران تحصيل دانش‌آموزي متوسط بوده و تلاشي پي‌گير براي مطالعۀ درس‌ها نداشته و نمرات متوسطي کسب مي‌کرده است، احتمال پذيرشش در رشته‌هاي پزشکي، دندانپزشکي و داروسازي بسيار کم است. چنين فردي به جاي آنکه چند سال پشت کنکور بماند و هر سال با فشار و استرس بسيار مواجه شود، بايد به سراغ رشته‌هاي ديگر برود؛ رشته‌هايي که گاه مي‌تواند در آنها به مدارج بالا، ثروت و موفقيت دست يابد و در ضمن از سال‌هاي زندگي خويش نيز لذت ببرد.
گاه که به داوطلبان چنين پيشنهادي را مي‌دهم، با نگراني مي‌گويند: رشته‌اي غير از پزشکي؟! آن وقت جواب فاميل را چه بدهيم؟! به ياد دارم که يکي از داوطلبان مي‌گفت که مادرش قبل از تولد او،  اميد داشته است که او پزشک شود و براي همين نامي را برايش انتخاب کرده که بر تابلوي سر درِ مطبش زيبا و پُر طمطراق باشد، و به همين دليل نمي‌تواند به رشته‌اي به غير از پزشکي فکر کند!
شما تصور مي‌کنيد که چنين فردي، حتي اگر پزشک هم بشود، احساس خوشبختي خواهد کرد؟! آيا فردي که براي پاسخگويي به انتظارات خانواده، اقوام دور و نزديک، دوستان، اولياي مدرسه و … به دنبال پذيرفته شدن در يک رشتۀ تحصيلي است، مي‌تواند بدون اضطراب و نگراني آزمون دهد و در  طي تحصيل از پس مشکلات مختلف برآيد؟!
بنابراين، بياييد به جاي آنکه آينده تحصيلي و شغلي خود را به پسندِ جامعه گره بزنيد، با ذهني باز، رشته‌هاي مختلف دانشگاهي را بررسي و مطالعه کنيد و با توجه به توانايي‌ها، سطح علمي خود، رتبه‌اي که کسب کرده‌ايد و نيازهاي جامعه، رشته تحصيلي خود را انتخاب کنيد.
وقتي شما چند سال براي قبولي در يک رشته دانشگاهي، پشت کنکور مي‌مانيد، و روزهاي زيادي از عمر گرانمايۀ خود را در جست و جوي چيزي صرف مي‌کنيد که به راستي هدفي غير قابل دسترس است، شادي‌هايي را که مي‌توانستيد داشته باشيد، ناديده مي‌گيريد
اگر شما احساس کنيد براي اينکه فرد خوب و گران قدري باشيد، بايد دستاوردهاي بزرگي داشته باشيد، اين امکان هست که هيچ وقت مهارت‌ها و توانايي‌هاي حقيقي خودتان را کشف نکنيد
* هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.