نتایج در این بخش نمایش داده می شود

تلفن همراهتان را همراهي نکنيد!

«فرزند کداميک از شما، والدين محترم، تلفن همراه ندارد؟»
اين سؤال، اولين حرفي بود که مدير مدرسه، بعد از سلام و احوال پرسي معمول، در جلسه شوراي اوليا و مربيان گفت . ناخودآگاه نگاهي به اطرافم کردم و همان طور که تصور مي‌کردم، حتي يکي از والدين دستش را بلند نکرده بود و تمام دانش‌آموزان سال چهارم اين مدرسه، تلفن همراه داشتند.
بار ديگر مدير پرسيد: گوشي فرزند چه کسي پيشرفته نيست و به شبکه‌هاي ارتباط جمعي متصل نمي‌شود؟
اين بار تعداد معدودي از والدين دستشان را بلند کردند، و البته عده‌اي نيز از کيفيت گوشي فرزندشان اطلاعي نداشتند!
آقاي مدير نفسي عميق کشيد و سپس گفت: آيا مي‌دانيد همان موقع که شما در خواب ناز هستيد و انتظار داريد که فرزندتان هم پشت در بسته اتاقش خواب باشد، بين ساعت دو تا سه بامداد، با گوشي موبايلش در «تانگو»، «وايبر»، «واتس آپ»، و …. سرگرم گفت وگو است؟! آيا مي‌دانيد زماني که شما فکر مي‌کنيد فرزندتان مشغول مطالعه درس يا تست زدن است، وقت او صرف بازي‌هاي کامپيوتري موجود در موبايل مي‌شود يا در شبکه‌هاي اجتماعي سر به سر دوستان و همسن و سال‌هايش مي‌گذارد؟!
هيچ وقت فکر کرده‌ايد که چرا بايد فرزند دانش‌آموز شما يک گوشي پيشرفته داشته باشد؟ وسيله‌اي که شما هيچ کنترلي روي آن نداريد؟ شايد عده‌اي از شما عزيزان معتقديد در دنيايي که به سمت خانواده جهاني حرکت مي‌کنيم‌، نمي‌شود جوانانمان را از تکنولوژي پيشرفته محروم کنيم؛ حتي اگر نظر اين گروه از والدين را هم بپذيريم، که البته من چندان اين حرف را قبول ندارم، بايد بپذيريد که امسال سالي نيست که فرزند شما روزي چند ساعت از وقت خود را صرفت استفاده از تلفن همراه و امکانات جانبي آن کند. امسال دقايق هم براي فرزند شما سرنوشت‌ساز است. کنکور، رقابتي سنگين و تنگاتنگ بين داوطلبان خوب و درس‌خوان است، و اگر فرزند شما مديريت زمان صحيح و دقيقي نداشته باشد، در اين مسابقه، جزو نفرات برتر و موفق نخواهد بود.
راستش را بخواهيد، ادامه حرف آقاي مدير را چندان گوش ندادم و ذهن من مشغول فرزند خودم شده بود. به اين فکر مي‌کردم که او را در خانه هيچ وقت بدون گوشي نمي‌بينم و تلفن همراه جزء لاينفکي از زندگي اوست! به اين فکر مي‌کردم که هميشه موقع درس خواندن و تمرين حل کردن، گوشي‌اش کنارش هست و هر چند دقيقه يک بار نگاهي به آن مي‌اندازد و مشغول خواندن يک پيام مي‌شود و گاهي بيش از نيم ساعت مشغول پيام دادن و پيام گرفتن از دوستانش است.
در همين افکار بودم که صداي آقاي مدير، بار ديگر مرا به خود آورد که مي‌گفت: براي همين معتقدم که بايد گوشي‌هاي پيشرفته فرزندانتان را از آنها بگيريد. اگر مسير رفت و آمد آنها به خانه طولاني است يا فرزندتان در کتابخانه مطالعه مي‌کند و مي‌خواهيد از او با خبر باشيد، يک گوشي ساده هم مي‌تواند نياز شما را برآورده کند، و تازه همين گوشي ساده را هم نبايد مدام در اختيار فرزندتان قرار دهيد؛ براي مثال، چه ضرورتي دارد که فرزندتان با گوشي به رختخواب برود يا در خانه هميشه يک دستش گرفتار گوشي باشد؟ رتبه‌هاي خوب آزمون سراسري،  همه مي‌گويند که استفاده‌شان از گوشي همراه محدود بوده و جز  زمان محدودي از روز ـ مثلاً روزي نيم ساعت ـ باقي مواقع گوشي‌شان را خاموش ‌کرده‌ و اجازه نمي‌داده‌اند که ذهنشان معطوف به مسايل جنبي ناشي از استفاده از موبايل شود.
به خانه که بازگشتم، با خودم تصميم گرفتم که از فرزند بخواهم تا  در نحوه استفاده اش از موبايل تجديد نظر کند؛ اما متاسفانه او در مقابل پيشنهادم در مورد خاموش کردن موبايل و محدود کردن زمان استفاده از آن، جبهه‌گيري کرد و گفت که خودش مي‌تواند مديريت زمان داشته باشد و آن قدر بزرگ شده است که بداند کي و چقدر از موبايلش استفاده کند! با شناختي که از فرزندم داشتم، مي‌دانستم که او نمي‌تواند به وسوسه گفت و گوهاي تلفني با دوستانش پيروز شود؛ اما ترجيح دادم که سکوت کنم و فرصتي ديگر به او بدهم تا خودش متوجه اشتباهش شود .
يک ماه گذشت و او همچنان به جاي مطالعه دقيق و عميق درس‌هايش، يک چشمش به کتاب درسي بود و با چشم ديگر، موبايلش را «چک» مي‌کرد!
جالب اينجا بود که وي دليل  عدم موفقيت خود را در آزمون‌هاي آزمايشي و امتحانات مدرسه، استرس مي‌دانست و اصلاً قبول نمي‌کرد که تمرکز نداشتن روي کتاب درسي، علت کسب درصد‌ها و نمرات پايين اوست.
اوايل آذر ماه بود که تصميم گرفتم جدي‌تر و قاطعانه‌تر با او برخورد کنم؛ براي همين از او خواستم که موبايلش را خاموش کند و تحويل من دهد، و در پاسخ به اعتراض‌هايش که چرا به او اعتماد ندارم و برخورد تحکمي، اشتباه و به دور از شيوه هاي جديد تربيتي است و اينکه وي از تلفن همراه براي پرسيدن اشکال‌هاي درسي از دوستانش استفاده مي‌کند، از او خواستم که آذر ماه را مطابق خواست من عمل کند و اگر از نتيجه اين يک ماه راضي نبود، از ماه بعد، من طبق ميل وي رفتار مي‌کنم.
چند روز اول از بي موبايلي، کلافه بود و کمي هم لجاجت مي‌کرد و به نوعي مي‌خواست ثابت کند که نبود موبايل باعث بهتر شدن وضعيت درسي او نمي‌شود؛ اما کم کم به خود آمد و وقتي را که صرف گپ زدن با دوستان و بازي هاي موجود در گوشي‌اش مي‌کرد، به درس خواندن و تست زدن اختصاص داد. هفته اول، تفاوت چنداني در نمراتش ايجاد نشد؛ حتي يکي دوباري هم به طعنه گفت که اگر مشکل از گوشي بود چرا در حال حاضر نمراتش بهتر نمي‌شود؛ اما از هفته دوم، هر دوي ما شاهد تغيير قابل توجهي در وضعيت درسي او بوديم. همين تغيير مثبت و تشويق من و اولياي مدرسه، عاملي  شد که فرزندم با علاقه بيشتري سراغ کتاب‌هايش برود و در نهايت در پايان يک ماه، وقتي با گوشي موبايلش سراغش رفتم، خودش پيشنهاد داد که براي ماه بعد هم، گوشي‌اش به امانت پيش من بماند، و بعد نفسي عميق کشيد و زير لب گفت: حيف شد! کاش از تابستان اين کار را کرده بودم!
اين روزها پسر من در رشته‌اي که از سال اول دبيرستان آرزويش را داشت تحصيل مي‌کند و خوشبختانه با اينکه کنکور را پشت سر گذاشته و محدوديتي ندارد، چندان به گوشي‌اش وابسته نيست و در واقع عادت بد يک چشم به گوشي داشتن و چشم ديگر مشغول کارهاي ديگر بودن را کنار گذاشته است و هنوز مي‌گويد که اي کاش سال آخر، زودتر گوشي‌اش را کنار مي‌گذاشت و تابستان و دو ماه پاييز را از دست نمي‌داد تا رتبه‌اي بهتر کسب مي‌کرد و مي‌توانست رشته مورد علاقه‌اش را در دانشگاهي که ايده آلش بود، تحصيل مي‌کرد!

فرزندم به جاي مطالعه دقيق و عميق درس‌هايش، يک چشمش به کتاب درسي بود و با چشم ديگر، موبايلش را «چک» مي‌کرد! 

  • هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.