نتایج در این بخش نمایش داده می شود

کنکور؛ میراث مشرق زمین

بعید می‌دانم بشود کسی را پیدا کرد که از کنکور و شیوه فعلی ورود به دانشگاه راضی باشد. دانش‌آموزی نیست که از دوران دبستان، کنکور و رویای ورود به دانشگاه، تصور پر اضطرابی گوشه ذهنش نساخته باشد؛ از سوی دیگر بیشتر دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان، ایام پشت کنکور را، بی‌فایده‌ترین روزهای جوانی خود می‌دانند. چه استعدادهایی در هنر که در مسلخ کنکور به ادامه تحصیل در رشته‌های مهندسی و پزشکی محکوم شدند و چه بسیار نخبگانی که در نتیجه بهره‌مند نبودن از امکانات و کلاس‌های کنکور در روستاها و شهرهای کوچک، به جای پوشیدن قبای پزشکان و وکلا و ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه‌های کشور، دفترچه خدمت اجباری را پر کردند و بعد از پایان خدمت و غرق شدن در زندگی روزمره در حسرت تحصیلات عالی ماندند.

برخلاف تصور عمومی، کنکور در ایران و بسیاری از کشورها پدیده‌ای برآمده از نقص نظام آموزشی نیست. کنکور نه اختراع یکی دو نفر، بلکه موجودی تولد یافته در بستر تاریخی و اجتماعی تحولات معاصر کشوری چون ایران است؛ آن را از زمان آغاز به کار دانشگاه تا امروز باید در نظر گرفت. از روزگاری که بیسوادی در میان عموم مردم بیداد می‌کرد و هنوز مفهوم پژوهش به معنای آنچه امروز رایج است قابل تصور نبود.

سبک نظام آموزش و سنجش کشور و جهت‌گیری‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در نیم قرن اخیر شرایطی را بر ما تحمیل کرده است که از هر زاویه به آن نگاه می‌کنیم، فعلا راهی بهتر از ادامه برگزاری کنکور سراسری به شیوه فعلی پیش روی خود نمی‌بینیم. این همان نکته‌ای است که مسئولان سازمان سنجش آموزش کشور بارها و در مصاحبه‌های گوناگون، مستقیم و غیرمستقیم به آن اعتراف کرده‌اند.

برای پی بردن به عمق ماجرا، بیایید شیوه و کارکرد دانشگاه را بررسی کنیم و عواملی که به پدیدارشدن موجودی به نام کنکور انجامیده است را برشماریم؛ مسلما با رفع عوامل پیدایش کنکور، خودبه خود شرایط برای خداحافظی با این کابوس ایام جوانی فراهم خواهد شد.

درس و بحث و مقرری در تمدن اسلامی

پیش از آشنایی ایرانیان با دنیای مدرن، سبک رایج آموزش و سنجش در مدارس عالی ما مبتنی بر درس و بحث بود. غالبا استاد آنچه از علوم آموخته بود را به شاگردان انتقال می‌داد و پیوسته پیرامون آموخته‌ها مساله طرح می‌کرد و حل آن به بحث گذارده می‌شد تا آنجا که استاد از تسلط شاگرد بر مفاهیم درسی مطمئن می‌شد. سپس او را برای ادامه تحصیل نزد استادی متبحرتر از خود معرفی می‌کرد (چیزی که در دوران ما شاید به توصیه‌نامه‌های استادان برای معرفی دانشجویان جهت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر شبیه باشد). دانشجو بر اساس علاقه، به تحصیل علوم فقهی، ریاضی، طب، فلسفه و منطق می‌پرداخت و استاد نیز غالبا با چنین رویکردی آموزش می‌داد و البته دریافتی و مقرری هم ‌داشت. از دل چنین فضایی ابن‌سینا و ابوریحان و خواجه نصیر و… برآمده‌اند. در برخی حکومت‌ها مانند سامانیان و آل‌بویه برای دانشمندان و عالمان مقرری (پژوهانه) وضع می‌شد. چنان‌که گفته‌اند در رصدخانه مراغه صدها منجم از تمدن اسلامی، اروپا، چین و هندوستان مشغول مطالعه بودند و مقرری داشتند.

اما بعدها با برآمدن نظامیه‌ها و تغییر شرایط سیاسی، تعقل تا حد زیادی به حاشیه رانده شد و اوضاع متزلزل کشور در نتیجه هجوم مغولان و جنگ‌های پی‌درپی در دوران تیموریان، صفویان، افشاریه و زندیه با دولت‌های عثمانی، ازبک‌ها، پرتغالی‌ها و شورش‌های افغان‌ها امانی برای توسعه کشور و توجه به پیشرفت در علم باقی نگذاشته بود. علم خلاصه می‌شد در علوم مذهبی و فنون جنگی و معماری هرچه باشکوه‌تر بناها. در چنین فضایی بود که ما در خواب تاریخی 700 ساله‌ای فرو رفتیم و از توسعه علمی جا ماندیم.

کشورهای دیگر هم کنکور دارند؟

این سوال رایجی است که پاسخش هم بله است و هم خیر! وقتی به نظام آموزشی کشورهای مختلف نگاه ‌کنیم می‌بینیم در بیشتر کشورهای شرقی که مفهوم دانشگاه و کارکرد آن به شیوه‌ای مشابه در ایران کارکردی وارداتی داشته است، کنکور به شکل‌های مختلف با قوت و ضعف‌های گوناگون از حیث اثرگذاری برگزار می‌شود.

کنکور در چین به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور جهان با حضور نزدیک به ده میلیون دانش آموز و فارغ‌التحصیل دبیرستان‌های این کشور برگزار می‌شود و از بین آنها حدود هفت میلیون نفر پذیرفته می‌شوند. شرایطی بسیار شبیه به کشور ما با دانش‌آموزانی که از استرس کنکور بسیار رنج می‌برند.

در ترکیه که از حیث مواجهه با غرب و مدرنیته شرایطی شبیه به کشور ما را تجربه کرده است، هر سال حدود دو میلیون نفر داوطلب آزمون ورودی دانشگاه می‌شوند و فقط حدود یک چهارم آنان پذیرفته می‌شوند. کنکور به صورت تستی است از دروس مختلف دبیرستان و البته شامل آزمون هوش و استعداد تحصیلی هم می‌شود که فعلا در کشور ما در مقطع دکتری از داوطلبان به عمل می‌آید.

در دانشگاه‌های ترکیه آزمون ورودی دوره کارشناسی ارشد و دکتری وجود ندارد و دانشگاه‌ها بر اساس مصاحبه از میان داوطلبان دانشجویان را گزینش می‌کنند.

در کره جنوبی نیز بسیاری از جوانان، آینده روشن را در گذر از مسیر دانشگاه می‌بینند و ورود به دانشگاه‌های خوب رویای بزرگی است. چشم و همچشمی بسیار رایج است و وضع تا حدود زیادی شبیه به کشور ماست.

کلاس‌های آمادگی کنکور بسیار پر رونق است و دانش‌آموزان تا پاسی از شب در این کلاس‌ها آموزش می‌بینند. هرچند تلاش زیادی از جانب دولت برای اصلاح این نگاه انجام شده است. تشویق به تحصیل در هنرستان‌ها و بهره‌مندی از آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و شانس بیشتر در یافتن شغل مناسب برای فارغ‌التحصیلان هنرستان‌ها یکی از این راهکارها بوده است.

ژاپنی‌ها نیز کنکور سراسری دارند. هر سال حدود 500هزارنفر شرکت می‌کنند و تقریبا همه شانس ورود به دانشگاه را دارند. اما کماکان رقابت برای ورود به دانشگاه‌های برتر برقرار است. دانش‌آموزان باید در این رقابت حداقل نمره لازم را برای شرکت در آزمون اختصاصی ورودی هر دانشگاه کسب کنند و بعد در مرحله دوم به رقابت جداگانه بپردازند.

در کشورهای غربی که مولد دانشگاه در مفهوم مدرن بوده‌اند، نگاه به کنکور، بسیار متفاوت است. مثلا در فرانسه، اسپانیا و آلمان و همین‌طور در آمریکا و کانادا معمولا نوعی آزمون ورودی برای سنجش وضع کلی دانش داوطلبان وجود دارد که چندان پراسترس نیست. شانس برای قبولی وجود دارد و البته از آنجا که لزوما ورود به دانشگاه تنها راه پیشرفت جوانان نیست، جامعه نگاهی ماورایی و مقدس‌گونه برای دانشگاه و دانشگران قائل نیست و ورود به دانشگاه رویایی دست نیافتنی محسوب نمی‌شود. معمولا در این کشورها شهروندانی که شغل مناسب و شرافتمندانه‌ای داشته باشند، مالیات پرداخت کنند، درآمد معمولی و مکفی داشته باشند و قانون را رعایت کنند از مقبولیت اجتماعی کافی برخوردار هستند. آنها معمولا برای ازدواج یا اثبات مهارت و توانایی‌های خود به نشان‌دادن مدرک دانشگاهی بسیار سطح بالایی نیاز ندارند، اما مسلما دانشگران و پژوهشگران از احترام بالایی برخوردارند.

پیدایش نهاد دانشگاه در غرب

در همان دورانی که ما از تعقل و علم فاصله گرفتیم، در اروپا رنسانس و انقلاب صنعتی رخ داد؛ جریان‌های فکری تازه ظهور یافت، توپ و تفنگ ساخته شد، ماشین‌های بخار و کشتی‌های تجاری و جنگی اختراع شد که سوختشان را زغال‌سنگ تأمین می‌کرد. آنها برای کارکرد بهتر ماشین‌ها و کشتی‌هایشان از افرادی کمک می‌گرفتند که در ریاضی و فیزیک و مکانیک مشغول مطالعه بودند. گاهی آنها کشیش و اسقف‌هایی بودند که در کلیسا مطالعه می‌کردند. کم‌کم دانشگاه‌ها در بستری شکل یافتند و قوام پیدا کردند که «نیازی از درون جامعه» برای ظهور و کارکرد آنها و پیدایش حرفه جدیدی از شاغلان در این دانشگاه‌ها به نام دانشگران (Scientists) مهیا شده بود. شاغلان این حرفه جدید را صاحبان صنایع و همین‌طور خیرین و علاقه‌مندان به علم پشتیبانی مالی می‌کردند. آنها به مفهوم عامیانه، از جامعه سفارش می‌گرفتند و مشکلات صنعت و شیوه مدیریت جامعه را حل می‌کردند. در علوم پایه و علوم انسانی به مطالعه می‌پرداختند و معمولا از جانب حکومت پژوهانه دریافت می‌کردند. به همین ترتیب بود که در جغرافیا پیشرفت کردند و توانستند مسیر سفر به مشرق از دماغه امیدنیک را کشف کنند و سپس بر قاره آمریکا هم تسلط یابند. حالا اروپایی‌ها می‌توانستند بدون تقابل با دولت عثمانی و صفویان، سوار بر کشتی‌های خود به دوردست‌ترین نقاط جهان و ازجمله هند، استرالیا و آفریقا سفر کنند.

ما از اواخر صفویه تا اوایل دوران قاجار با تحیر پیشرفت‌های اروپاییان را دورادور نظار‌ه‌گر بودیم. غالبا به‌جای این که در پی رمزگشایی از فلسفه پیشرفت آنها باشیم، کپی برداری از مظاهر تمدن آنان را راهکار جبران عقب‌ماندگی پنداشتیم. این گونه بود که توپ و تفنگ، برق، تلگراف و دستگاه چاپ وارد کشور ما شد، اما شتاب پیشرفت‌ها و حجم جاماندگی مانع از این شد که بتوانیم به گوهر خرد و فلسفه‌ای پی ببریم که آن ابزارها و شیوه مدیریتی مدرن مولود آن بود. در بهترین حالت میوه را خریدیم و وارد کردیم، حال آن که ریشه جای دیگری بود!

چرا دانشگاه ساختیم؟!

پاسخ به این سوال که چرا دانشگاه ساختیم، مصداق «سهل ممتنع» است. جوابش در نظر اول همان‌قدر آسان جلوه می‌کند که چون دست به قلم شوید کتابتش را دشوار خواهید یافت!

در منابع مختلف روایت‌های متنوعی برای چگونگی راه‌اندازی دانشگاه تهران نقل می‌کنند. می‌گویند فکر تأسیس دانشگاه تهران در سال 1305 از سوی دکتر اسماعیل‌خان سنگ نماینده مجلس نخستین بار مطرح شد. در سال 1310 وزیر دربار وقت، عبدالحسین تیمورتاش، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را مأمور می‌کند تا به آمریکا سفر کند و پس از مطالعه در «تأسیسات علمی دنیای جدید»، طرحی برای تأسیس دانشگاه در کشور به دولت ارائه کند.

روایت دیگری نیز متواتر است که دکتر محمود حسابی کلیات طرح تأسیس دانشگاه تهران را از سال 1307 به وزیر فرهنگ وقت، علی‌اصغر حکمت پیشنهاد کرد و با تلاش‌های دکتر حسابی و مذاکراتش با نمایندگان مجلس، این طرح در سال 1312 به مجلس شورای ملی رفت و در سال 1313 از تصویب مجلس گذشت. علی‌اصغر حکمت در کتاب خاطرات خود در این باره می‌نویسد:
در یکی از شب‌های فرخنده اواخر بهمن 1312، جلسه هیات وزرا در حضور شاه در عمارتی که اکنون مقر کاخ ملکه پهلوی است تشکیل شده بود. سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید در میان آمد… عرض کردم در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست؛ ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص اونیورسیته (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد. شاه بعد از اندک تأملی یک جمله گفتند: «بسیار خب، آن را بسازید!»

همین سند و انبوهی از اسناد دیگر نشان می‌دهد احداث دانشگاه در ایران نه بر اساس یک نیاز واقعی در داخل کشور که از دید حاکمان آن روزگار به تقلید احداث عمارتی صورت گرفت که در بلاد غربی دیده شده بود؛ صرفا از این حیث که عقب نمانیم! در واقع دانشگاه به همان سیاقی در تهران احداث شد که بلدیه و آتش‌نشانی و عمارت کلاه فرنگی! مسلما در نیت خیر امثال مرحوم دکتر حسابی و دکتر صدیق و… در آن دوران شکی نیست و چه‌بسا هر اندیشمند وطن‌دوست دیگری هم جای آنها در آن روزگار بود همان را می‌کرد. اما شکی نیست وقتی نهادی تولیدی همچون کارخانه‌ای را احداث کنید که اصولا در بستر جامعه بازار مصرفی برای استفاده از محصولش تدارک ندیده باشید، سرنوشت خوبی در انتظار کارخانه نخواهد بود.

یکی از کارکردهای مهم دانشگاه را می‌توان تولید علم و تربیت دانشگرانی در نظر گرفت که برای حل گره‌های صنعت و اجتماع و مدیریت بخش‌های مختلف و… در جامعه راهکارهای عالمانه، منطقی و مقرون به صرفه ارائه می‌کنند. این در حالی است که دانشگاه در کشور ما در دورانی به وجود آمد که نه صنعتی به معنای مدرن داشت و نه اصولا این نهاد قرار بود کارکرد بازکردن گره‌های اجتماع را داشته باشد. از دید عموم این گره‌ها به دستور شاه و حکام کشور باز می‌شد! در واقع در بهترین حالت از دیدگاه مسئولان وقت، «دانشگاه» عمارت خوبی بود که وجودش برای آباد جلوه کردن پایتخت لازم بود! شاه در حالی دستور ساخت دانشگاه را داده بود که نه خودش و نه کسانی که قرار بود دانشجوی دانشگاه شوند چیزی از فلسفه و کارکرد مدرن آن درک نکرده بودند. اما می‌دانستند باید باشد! مسلم است که خشت اول وقتی این گونه نهاده شود، دیوار تا ثریا همین گونه بالا خواهد رفت. چنان که پس از قریب به 80 سال از تأسیس دانشگاه تهران کماکان باید در تبیین اندیشه پیوند صنعت و دانشگاه همایش‌ها برگزار کنیم!

سر و کله کنکور از کجا پیدا شد؟

دانشگاه تهران در سال 1313 تأسیس شد و پس از آن هم در تهران و شهرهای دیگر دانشگاه‌هایی همچون صنعتی آریامهر (صنعتی شریف)، پلی‌تکنیک (امیرکبیر)، ملی ایران (شهید بهشتی)، فردوسی و جندی‌شاپور (شهید چمران اهواز) ساخته شد. تقریبا از همان آغاز کار، هر دانشگاه متقاضیان تحصیل را با آزمون سنجش معلومات خاص خود گزینش می‌کرد.

اما با رونق تدریجی سوادآموزی و افزایش اشتیاق عمومی به بهره‌مندی از تحصیلات عالیه، سنجش داوطلبان از سال 42 در جریان مسابقه‌ای برای ورود به دانشگاه‌ها از جانب هیاتی صورت گرفت که مأمور انجام این کار شده بود. همین مسابقه بود که بعدها کم‌کم به کنکور معروف شد. با راه‌اندازی مرکز آزمون‌شناسی در وزارت علوم در سال 47، آزمون سراسری برای سنجش دانش خیل داوطلبانی که دیده بودند با گرفتن مدرک لیسانس می‌توانند موقعیت اجتماعی خوب پیدا کنند به صورت متمرکز برای ورود به 12 دانشگاه با 30 رشته تحصیلی برگزار شد. آن زمان پذیرفته‌شدگان می‌توانستند ده رشته را از 30رشته انتخاب کنند. سپس در سال 54 سازمان سنجش آموزش کشور تشکیل شد و علاوه بر نتیجه کنکور، معدل امتحان نهایی سال ششم دبیرستان و نوع مدرک و سهمیه منطقه و جنیست و وضعیت نظام وظیفه نیز در راهیابی داوطلبان به دانشگاه موثر واقع می‌شد تا این که پذیرش در دانشگاه در سال‌های 57 و 58، به قبولی در کنکور عمدتا متکی شد.

با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی سه ساله دانشگاه‌ها، برگزاری کنکور سراسری دیگربار از سال 1361 آغاز شد و با چند ده برابر شدن متقاضیان تحصیل در دانشگاه به انگیزه یافتن موقعیت بهتر برای یافتن شغل و درآمد و البته ازدواج، در شرایطی که ظرفیت کافی وجود نداشت، کم‌کم سروکله دانشگاه‌های مختلفی نظیر آزاد و پیام‌نور و غیرانتفاعی و علمی ـ کاربردی و… برای پاسخ به این نیاز بحق آحاد جامعه ایجاد شد. بدیهی بود هر کدام کنکور خودشان را راه بیندازند و این‌گونه بود که تعداد داوطلبان کنکور در سال 81 به رکورد یک میلیون و 399 هزار و 943 داوطلب رسید. با این حال در سال‌های اخیر با افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها و کاهش جمعیت داوطلبان، شانس بیشتری برای پذیرش در دانشگاه وجود دارد، اما کماکان رقابت برای تصاحب ظرفیت در بهترین دانشگاه به طور جدی برقرار است.

شکی نیست بیشترین سود روش فعلی در جذب دانشجو از آن مدیران و کارکنان موسسات آموزشی و هزاران معلم کنکوری شده است که معیشت‌شان به حیات این نظام سنجشی وابسته است. آیا اگر روزی کنکور برگزار نشود، با بحران اجتماعی ناشی از بیکاری هزاران نفر مواجه خواهیم شد؟ اگر این کار در یک سیر تحول اجتماعی صورت پذیرد پاسخ مسلما منفی است.

ممکن است کنکور به تاریخ بپیوندد؟

نگاه عمومی به دانشگاه در کشورهای توسعه یافته، بیشتر از آن که کارخانه‌ای برای تولید مدرک و فارغ‌التحصیل باشد، محلی است با کارکرد اجتماعی، مدیریتی و تصمیم‌سازی در شکل‌دهی به مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در اداره جامعه.

در چنین فضایی است که دانش‌آموزان متناسب با علایق، استعدادها و امکانات خود در آزمون‌های ورودی دانشگاه‌های مورد نظر خود شرکت می‌کنند، دانش و مهارتی را می‌آموزند که در شهر و روستای محل زندگی خود می‌توانند با تکیه به آن شغلی مناسب با درآمد مکفی پیدا کنند. بعلاوه از آنجا که مبنای ارزش‌گذاری و هنجارهای جامعه بر طبقه‌بندی افراد بر اساس مدرک دانشگاهی و شغل و درآمد آنها استوار نیست و غالبا استخدام‌ها بر مبنای توانایی و مهارت واقعی (و نه توصیه و مدرک) صورت می‌گیرد، بالطبع اشتیاق غیرواقعی برای ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم دیده نمی‌شود. دانشجویان در صورت علاقه‌مندی واقعی به زندگی و معیشت به عنوان دانشگر (Scientist) به ادامه تحصیل و پژوهش در مقطع دکتری روی می‌آورند و البته دراین شرایط می‌دانند مشاغل محدودتری در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها را پیش روی خود خواهند داشت. در این حالت نیازی به برگزاری کنکور کارشناسی ارشد و دکتری دیده نمی‌شود و مبنای پذیرش در دانشگاه‌ها، مصاحبه و سوابق آموزشی و پژوهشی دانشجویان است، چنانکه در بیشتر دانشگاه‌های جهان این اتفاق می‌افتد و کنکور کارشناسی ارشد و دکتری پدیده نوظهوری است.

می‌بینید که بود و نبود کنکور در کشور ما، بیشتر از آن که به تصمیم مدیران آموزشی ما وابسته باشد، برآمده از شرایط اجتماعی و فرهنگی است که چنین پدیده‌ای را بر ما تحمیل کرده است.

خداحافظی با کنکور بیشتر از ارائه و تصویب طرح و لایحه، به بازسازی فرهنگی و اجتماعی مناسبات ما و به بازتعریف مفهومی نیاز دارد که از کارکرد دانشگاه و مدرک دانشگاهی در متن جامعه جاری است.

کاظم کوکرم

یک نظر برای "کنکور؛ میراث مشرق زمین" ارسال شده
  1. وای خیلی خوبه ساییتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.