فرار از زندگی

روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد! میخواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی.
استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟
شاگرد گفت: بله، با کمال میل.
استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم.
شاگرد قبول کرد. استاد، شاگرد جوانش را به فضای بازی کودکان برد و خطاب به شاگرد گفت: خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.
شاگرد شنید که کودکی می گوید: الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
دیگری گفت: نخیر، الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
دیگری گفت: نخیر، الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
– اصلاً چرا من هیچ وقت نباید فرار کنم؟
و حرفهایی از این قبیل …
استاد خطاب به شاگرد گفت: میشنوی؟ تمام این کودکان طالب آن هستند که از دست دیگری فرار کنند. انسان نیز این گونه است.او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود روبرو شود و دایم در تلاش است که از واقعیتهای زندگی خود فرار کند، و هرگز کاری برای بهبود زندگیاش انجام نمیدهد. تو از من خواستی که یکی از مهمترین ویژگیهای انسان را برایت بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم: تلاش برای فرار از زندگی.
متاسفانه بسیاری از داوطلبان نیز این گونه رفتار میکنند؛ برای مثال، این روزها به جای سخت کوشی بیشتر و تلاش برای رفع عقب ماندگی ها و مرور درس های خوانده شده، به خوابیدن یا گذران وقت در شبکه های مجازی میپردازند، و بهانهشان نیز این است که خسته شدهاند یا چون فرصت زیادی باقی نمانده، ترجیح میدهند که این روزها را استراحت کنند و سال بعد سر فرصت و از ابتدای تابستان درس بخوانند.
در واقع آنها به طور ناخودآگاه از آنچه در پیش دارند فرار می کنند و مواجهه با مشکلات را به آینده میسپارند؛ پس اولین قدم، این است که از زندگی فرار نکنیم و مسؤولیت زندگی خود را با همه دشواریها و سختیهایش پذیرا باشیم.
* هفته نماه پیک سنجش