نتایج در این بخش نمایش داده می شود

اگر مي‌خواهيد موفق باشيد،به شکست خوردن عادت نکنيد !

هنوز سال تحصيلي شروع نشده است، ساز مخالف مي‌زند و مي‌گويد:

«من مي‌دانم که موفق نمي‌شوم» و بعد، از ده‌ها تجربة خود مي‌گويد که تلاش کرده و به نتيجه نرسيده است.

اينکه بارها در زمينه‌هاي مختلف شکست خورده، دروغ نيست؛ اما چرا؟ آيا به راستي دنيا و ما فيها با او سر ناسازگاري دارد؟! آيا به گفتة او، بعضي از آدم‌ها براي شکست خوردن آفريده شده‌اند؟!

پرورش توانايي نفي

اکثر ما ترجيح مي‌دهيم که طرز فکر و افکار يکساني را در ذهن خود بپرورانيم؛ زيرا آنها به ما احساس هماهنگي، انسجام و آرامش مي‌بخشند. به کار بردن روش‌هاي يکسان، همچنين باعث مي‌شود که نياز به تلاش کمتري داشته باشيم؛ چون بر اساس عادت‌هايمان عمل مي‌کنيم؛

اما اين عمل کردن بر اساس عادت، عامل عدم موفقيت بسياري از ماست؛ چون همه چيز در جهان دايماً در حال تغيير است، و ما اگر بخواهيم  در مواجهه با مسايل متعدد و متنوع، فقط به ايده‌ها و روش‌هاي قديمي‌مان بسنده کنيم، هيچ وقت موفق نخواهيم شد.

يک فرد توانمند و موفق، کسي است که در مواجهه با مسايل و امور مختلف، به سرعت قضاوت نمي‌کند و بر اساس تجربيات گذشته و عادت‌هاي خود، با موانع و مشکلات يا حتي امور  مختلف زندگي خويش روبرو نمي‌شود؛ بلکه به تجربة مشاهداتش مي‌پردازد، بدون اينکه اظهار نظر يا قضاوتي در خصوص مشاهدات خود داشته باشد، و آماده است تا اشتباه بودن عزيزترين عقايدش را در مواجهه با واقعيت بپذيرد. اين توانايي تحمل و حتي پذيرفتن شگفتي‌ها، همان «توانايي نفي» است.

نمي‌شود هميشه يک رفتار را تکرار و يک مسير را طي کنيد و توقع داشته باشيد که نتيجه متفاوتي را دريافت کنيد يا به مقصد متفاوتي برسيد. اگر رفتارهاي خود را بررسي نکنيد و تغيير ندهيد، هيچ تغييري هم حاصل نمي‌شود.

براي مثال، اگر در درسي موفق نيستيد و با وجود مطالعة بسيار، در آن درس نتيجة خوبي را کسب نمي‌کنيد، لازم است که نحوة مطالعة خود را  در درس مورد نظر بررسي کنيد و بدون تعصب نسبت به شيوة مطالعة خود، راه ديگري را انتخاب کنيد.

قابليت نفي، ابزاري است که شما را از حس رسيدن به بن بست  نجات مي‌دهد؛ چون کمک مي‌کند که خلاقانه بينديشيد و راهکارهاي جديدي را پيدا کنيد.

فردي که اهل خو کردن به عادت‌ها و توجيه کردن خود نيست، از شکست خوردن هم نمي‌ترسد و مي‌داند که شکست خوردن، فقط فرصت و انگيزه‌اي براي شناخت خود، شناخت مسير و رسيدن به پيروزي است؛ اما آنان که اين واقعيت را نمي‌دانند يا نمي‌پذيرند، هميشه هنگام مواجهه با شکست‌ها نااميد مي‌شوند، منفي مي‌بافند و عقب‌نشيني مي‌کنند.

اگر گمان مي‌کنيد که بدون شکست خوردن و به راحتي بايد موفق شويد، سعي کنيد که بينش صحيح‌تري را نسبت به موفقيت، در خود به‌ وجود آوريد.

آرزوي شکست به جاي پيروزي

شايد شما نيز تاکنون با افرادي روبرو شده باشيد که، علي‌رغم تلاش و کوشش بسيار، هميشه شکست مي‌خورند و به آن عادت کرده‌اند. تعدادي از اين افراد، به طور  ناخودآگاه به دنبال شکست هستند و به استقبال آن مي‌روند و  اتفاقاً پس از شکست خوشحال هم مي‌شوند؛ زيرا در اين شرايط، ترحم و توجه ديگران را به خود جلب مي‌کنند !

 افرادي که آرزوي پنهان شکست خوردن را دارند، وارد کارهايي مي‌شوند که از قبل، شکست خوردن در آنها مشخص است؛ اما آنها عمداً اين  کار را مي‌کنند تا شکست بخورند و در ادامه کسي از آنها توقع تلاش نداشته باشد، و  تازه نقش قرباني را نيز بازي مي‌کنند تا همه برايشان دل بسوزانند و بپذيرند که در اين عدم موفقيت، مسؤوليتي بر عهدة آنها نيست !

اگر فردي را مي‌بينيد که دايماً اهداف بزرگي را انتخاب مي‌کند و در راه رسيدن به آن اهداف، شکست مي‌خورد، اما همانند ديگران از اين شکست خوردن ناراحت نيست، بدانيد که وي به صورت ناخودآگاه انتظار بروز چنين شرايطي را داشته و به استقبال شکست رفته تا به ديگران ثابت کند که بدشانس است !

براي مثال، نوجواني  را در نظر بگيريد که عادت به مطالعه ندارد، ولي در هفتة اول مطالعاتي خود، يک برنامة  سنگين 10 ساعته در روز مي‌چيند  و در عمل هم دو ساعت بيشتر مطالعه نمي‌کند!

چنين فردي، خودش هم مي‌داند که هدفش دست نيافتني است و هرگز به آن نمي‌رسد، اما با چيدن اين برنامه و اجرا نکردن آن، مي‌خواهد به ديگران ثابت کند که من  تلاش کردم، ولي موفق نشدم !

تفکر «همه يا هيچ»

افرادي که داراي تفکر «صفر و يک» هستند نيز به شدت در معرض شکست خوردن قرار مي‌گيرند؛ زيرا آنها استانداردهاي بالايي را تعيين مي‌کنند که رسيدن به آن استانداردها، نيازمند سال‌ها تلاش است. تفکر «همه يا هيچ»، چنين بيان مي‌کند که بايد به سمت هدفي رفت  که خاص باشد؛ در غير اين صورت به شرايط عادي و معمولي قانع نباش و منتظر يک حرکت بزرگ باش! اين‌گونه افراد، کمتر دست به عمل مي‌زنند؛ زيرا منتظر به وجود آمدن يک شرايط ايده‌آل مي‌مانند تا اقدام کنند.

براي مثال، هنگام درس خواندن بايد همة شرايط  برايشان مهيّا باشد تا اقدام به انجام آن کنند، و کافي است که يک مشکل کوچک پيش بيايد تا از ادامة کار صرف نظر کنند و منتظر آماده شدن شرايطي عالي و ادامه کار شوند؛ در نتيجه، پس از مدتي، با وجود همه تلاش‌ها، دست از هدف خود مي‌کشند و به جاي اول خود باز مي‌گردند.

 شايد بتوان گفت که تفکر «همه يا هيچ»، بزرگترين مانع تحقق آرزوهاست؛ زيرا هميشه شما را از حرکت باز مي‌دارد و موجب مي‌‍‌شود که منتظر يک شرايط عالي بمانيد تا شروع کنيد؛ در صورتي که اکنون بهترين زمان شروع است ! 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.