نتایج در این بخش نمایش داده می شود

تحصيلات تکميلي‏ و فهم ضرورت‌هاي اجتماعي

آموزش و پرورش فعاليتي است که نسل بالغ، دربارۀ نسلي که هنوز براي حيات اجتماعي نارس است، به جاي مي‌آورد.

موضوع اين فعاليت عبارت است از برانگيختن و پروراندن افکار و معاني و شرايط معنوي و مادي که مقتضاي حيات در جامعه سياسي و محيط خصوصي است، که فرد براي زندگاني در آن، آماده مي‌شود؛ بنابراين، نقش آموزش و پرورش در جامعه، آن است که کودکان را که هنوز اجتماعي نشده‌اند، متناسب با نظام اجتماعي بار آورده و براي سازگاري با محيط خاص اجتماعي‌شان آنان را به هنجار، رسوم و عادات مقتضي، مجهز سازد (سرمد، 1391).

برداشت دورکيم از آموزش و پرورش، از مفهومي که براي انسان قايل است، ناشي مي‌شود.

به نظر او، آدمي در اصل، يک موجود زيستي به دنيا مي‌آيد و بنابراين ضرورت، او موجودي اجتماعي است و در جامعه زندگي خواهد کرد؛ لذا ملزم به آموزش و يادگيري راه و رسم زندگي اجتماعي جامعۀ خويش است؛

پس، از نظر او، آموزش و پرورش وسيلۀ سازمان‌دهي خود فردي و خود اجتماعي، به صورت يک موجود با انضباط است که مي‌توان آن را به شکل‌گيري شخصيت و تولد اجتماعي شخص تعبير کرد.

در جامعۀ ابتدايي که مبتني بر همبستگي مکانيکي است،

آموزش و پرورش بدون قصد قبلي با هدف مشخص و بدون نقشۀ آگاهانه از طريق خانواده عملي مي‌شود. در جامعۀ پيشرفته که مبتني بر همبستگي ارگانيکي است، تقسيم کار پديد مي‌آيد، حرفه‌ها تخصصي مي‌شوند، سنت‌ها ضعيف مي‌شوند و تحولات سريع مي‌شود؛ لذا به نوعي وفاق اخلاقي نياز هست.

به نظر دورکيم فقط دولت قادر به ايجاد اين وفاق اخلاقي است و وسيلۀ آن، آموزش وپرورش عمومي است که مشخصۀ يگانۀ جامعۀ ارگانيکي است. خانواده در عصر مدرن کارکرد آموزشي خود را به دليل تخصصي شدن حرفه ها و پيشرفت علوم از دست مي‌دهد و دولت بايستي هدايت آموزش و پرورش را در دست بگيرد (پرهام، 1398).

آموزش و پرورش در همۀ مقاطع تحصيلي، قبل از ورود به آموزش عالي و بعد از آن، کارکردهاي خود را متناسب با سن و سال افراد و نياز جامعه دارد. بديهي است که هدف از آموزش در دورۀ تحصيلات دانشگاهي، تربيت نيروي متخصص متناسب با زندگي روزمرۀ جامعه خواهد بود؛ در واقع، با ورود به مدرسه، پرورش انسان اجتماعي براي زندگي در فضاي اجتماعي آغاز مي‌شود، ولي اوج پرورش اجتماعي فرد هنگام ورود به دانشگاه و آموزش عالي صورت مي‌گيرد که وي با افرادي با فرهنگ و زمينه‌هاي اجتماعي متفاوت، ارتباط برقرار مي‌کند و ضرورت‌هاي اجتماعي را در اين محيط مي‌آموزد.

دورکيم از خصلت اجتماعي آموزش و به همراه آن، از تربيت نام مي‌برد و در واقع آن را جامعه‌پذيري روش‌مند نسل جوان مي‌نامد(سرمد،1391)؛ در واقع، در گذار از دورۀ کارشناسي به کارشناسي‌ارشد، انتظار مي‌رود که با فردي اجتماعي با بينش دانشگاهي روبرو شويم، و به بيان دورکيم، موجودي اجتماعي که بيانگر نظامي از مفهوم‌ها، احساس‌ها و عادت‌هاي گروه يا گروه‌هاي مختلفي است که وي جزيي از آن به حساب مي‌آيد که باورهاي ديني، باورها و کاربست‌هاي اخلاقي، سنت‌هاي ملي يا حرفه‌اي و آراء رنگارنگ جمعي از آن جمله‌اند.

در واقع، بعد از اتمام دورۀ کارشناسي، با فردي اجتماعي و پرورش يافته مواجه هستيم که توان فهم ضرورت‌هاي اجتماعي و تعاملات اجتماعي را پيدا کرده و کليت رشتۀ تحصيلي خود در مقطع کارشناسي را مي‌داند؛ حال اين فرد اجتماعي آماده است تا با ورود به دورۀ تحصيلات تکميلي، به حل مسايل و ادامۀ تحصيل در زمينۀ تخصصي مورد علاقه‌اش بپردازد.

در آزمون‌هاي دوره‌هاي تحصيلات تکميلي، مي‌توان اذعان داشت که داوطلبان اين آزمون‌ها آرامش بيشتري همراه با نوعي آگاهي دارند؛ آرامش از اين جهت که طبيعتاً يک آزمون سراسري را براي ورود به مقطع کارشناسي پشت سر گذاشته و با پشت سر گذاشتن فشار گذار از دورۀ تحصيل در آموزش و پرورش و ورود به آموزش عالي و از طرفي ديگر با گذراندن يک دورۀ چهارساله در دانشگاه، بينش بيشتري نسبت به فضاي شغلي و دانشگاهي جامعه و همچنين نسبت به علايق و استعدادهاي خود يافته‌اند و بهتر مي‌توانند مسير پيشِ روي خود را هدف‌گذاري کنند.

در اين حالت، انتظار مي‌رود که فرد با کسب بينش تخصصي و فراگيري علوم دانشگاهي و همچنين فهم ضرورت‌هاي اجتماعي و تعاملات اجتماعي، قبل از ورود به دورۀ دانشجويي تحصيلات تکميلي، بتواند زمينۀ شغلي مرتبط با رشتۀ خود را بيابد و پس از آن، در مسير تحصيل در مقاطع بعدي تحصيلي گام بردارد؛ نه اينکه صرفاً بخواهد در آزمون‌هاي زنجيره‌اي کارشناسي‌ارشد و دکتري شرکت کند؛ زيرا بي‌هدف بودن و بدون در نظر داشتن چشم‌انداز شغلي در اين موقعيت و ادامۀ تحصيل در دوره‌هاي تحصيلات تکميلي، چيزي جز بي‌شغلي را در پي نخواهد داشت.

دورکيم نگاهي کارکردي به آموزش براي فرد و جامعه دارد و معتقد است که دموکراتيک‌سازي اجتماعي آموزش [1]، يکي از راه‌هاي گسترش عدالت است؛ در واقع، وي معتقد است که اگر آموزش فراگير شود، عدالت مي‌آيد و همچنين با فراگير شدن آموزش، تحرک طبقاتي امکان‌پذير مي‌شود؛ بر اين اساس، وجود آزمون‌هاي سراسري براي ورود به آموزش عالي و تحصيل رايگان در دانشگاه‌هاي دولتي، هنوز هم مسيري اميدبخش براي افرادي است که راه ممکن براي ارتقاء اجتماعي خود را تحصيل در دانشگاه مي‌دانند.

منابع مورد استفاده

سرمد، فريدون (1391). تربيت و جامعه شناسي. اميل دورکيم. انتشارات کند و کاو.

پرهام، باقر (1398).

دربارۀ تقسيم کار اجتماعي. اميل دورکيم. نشر مرکز.

* پي‌نوشت: تحصيلات تکميلي، شامل تحصيل براي کسب مدرک مقطع کارشناسي‌ارشد (فوق ليسانس) و دکتري تخصصي است، و پيش‌نياز تحصيل در مقطع کارشناسي‌ارشد، داشتن مدرک کارشناسي است، و پيش‌نياز تحصيل در مقطع دکتري تخصصي، داشتن مدرک کارشناسي‌ارشد است؛ البته در هر نظام آموزش عالي، از پيش مشخص مي‌شود که دارندگان مدارک لازم در کدام يک از رشته‌ها، امکان ادامۀ تحصيل در مقاطع تحصيلات تکميلي کدام رشته‌ها را دارند.


[1] دموکراتيک سازي آموزش به معناي توزيع دانش و در اختيار بودن آموزش براي عموم مردم است.

*هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.