شاگرد اولها چگونه مطالعه میکنند؟ (۲)

هفته گذشته قسمت اول این مطلب را خدمت خوانندگان گرامی ارایه کردیم و چهار اصل مطالعه شاگرد اولها را برشمردیم؛ آن چهار اصل عبارت بود از:
– شاگرد اولها اصلیترین مکان آموزشی را مدرسه میدانند و مدرسه کانون یادگیری آنهاست؛
2- برای آنها خانواده مهمترین و برترین پایگاه و پناهگاه است؛
3- آنها همواره از حاشیه پرهیز میکنند و به متن میپردازند؛
4- آنها مدیر اصلی برنامههای خودشان هستند.
اما در آن مقال حرف به اتمام نرسید و برخی از اصول کاری شاگرد اولها باقی ماند که وعده تکمیل آن را در این شماره دادیم، و اینک قصد داریم برخی دیگر از اصول و فاکتورهایی را که افراد موفق و به اصطلاح شاگرد اول به آن میپردازند و در کار خود لحاظ میکنند شرح دهیم تا شاید مدّ نظر سایرین هم قرار گیرد و برخی از این قوانین در برنامهریزی و پیشرفت تحصیلی داوطلبان گرامی رعایت شود.
اصل پنجم: اعتماد به نفس بالایی دارند
سالها قبل در دوره راهنمایی تدریس میکردم. دانشآموز نوجوانی داشتم که خیلی خوب درس میخواند و حتی اهل مطالعه جانبی هم بود و آن سالها در عین نوجوانی توجه و اشتهای زایدالوصفی را در رفتارش دیدم. روزی از روزها به او گفتم: «آرمین! تو خیلی خوب میخوانی؛ من از این بابت خوشحالم.» بدون معطلی و با قاطعیت گفت: «آخه آقا! ما میخواهیم متخصص مغز و اعصاب بشویم.» این جملات را با چنان اعتماد به نفس بالا و اعتقاد راسخی گفت که حس کردم که پس از کلاس بعد از ظهر میخواهد به اتاق عمل برود و مریضی را معالجه کند! آری، او هم اکنون یکی از دانشجویان سالهای آخر رشته پزشکی است؛ با معدل و کارکرد فوقالعاده! و نه تنها او، بلکه بسیاری از افراد موفق اجتماع ما نیز از همین دست هستند و داشتن برنامه روشن و اعتماد به نفس بالا، آنها را یاری میرساند. راه دوری نرویم؛ برای نمونه، نفر سوم گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی همین سال تحصیلی گذشته که از مبارکه اصفهان است و در یک مدرسه معمولی دولتی درس خوانده است و به قول خودش دبیران رتبه 500 را هم برای او پیشبینی نمیکردند، او خود خوب میدانسته که چه میخواهد و به دنبال چیست، و همین اعتماد به نفس به او کمک کرده است تا در یک شهرستان به این موفقیت چشمگیر دست پیدا کند؛ علاوه بر اینکه وقتی پای حرفش مینشینی تمام گفتههای او حرفهای ذیقیمت و کارشناسی شده است و نحوه مطالعه و کسب آمادگی او برای کنکور برای هر داوطلب عزیزی میتواند یک الگوی بینقص و یک راهنمای کاربردی باشد؛ پس اعتماد به نفس و باور خویش، اگر به طور واقعبینانه و منطقی باشد، نه تنها غرور و تکبر نمیآورد، بلکه در مواقع و موارد یاس آور، یک دستاویز محکم و یک پناهگاه خوب است، و هر داوطلب عزیز باید مرتبهای از این اعتماد به نفس را با خود به همراه داشته باشد.
اصل ششم: از امکانات موجود حداکثر بهره را میبرند
متاسفانه ما ایرانیها یک مشکل فرهنگی داریم و آن اینکه برای انجام بسیاری امور از جمله زندگی اجتماعی، فعالیتهای کاری و هر امر دیگری، آن قدر امکانات حاشیهای و … لازم دور خود جمع میکنیم که گاهی مانع از انجام اصل کار میشود، و این مشکل امروزه در فرایند آموزش ما هم به چشم میخورد و در بسیاری موارد، بویژه در شهرهای بزرگ، خانوادههای متوسط و رو به بالا بدان بسیار میپردازند و آن این است که دانشآموزان تصور میکنند که امکانات سختافزاری رنگارنگ موجب موفقیت آنها میشود و متاسفانه با خرید وسایل و امکانات مختلف و متنوع و خارج از نیاز، فقط دست و پای خود را میبندند و دور خود را شلوغ میکنند و حکایتشان میشود حکایت آن جنگاوری که آن قدر زره و شمشیر و سپر و گرز و سنان و … به خود میبندد که دیگر قادر به کارزار نیست.
آری، داوطلبان باهوش و موفق آنهایی هستند که از امکانات موجود میتوانند حداکثر بهره را ببرند و به جای صرف وقت و انرژی و سرمایه خانواده، در تهیه و تلنبار کردن انواع وسایل، بیشتر ذهن خود را معطوف درس میکنند و به محتوای کتابهای درسی وفادار میمانند؛ چون میدانند که منبع و منشا اصلی سؤالات کنکور فقط کتب درسی دوره متوسطه است. شاهد گفتار هم کم نداریم؛ برای نمونه، آقای سید محمدجواد موسوی مبارکه که ذکر او رفت و موفق شد رتبه سوم آزمون سراسری در گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی در سال گذشته را کسب کند یا عزیز متواضع ساروی که وقتی گفتند شما در یک روستای دور افتاده از استان مازندران چگونه توانستید رتبه نخست گروه آزمایشی علوم انسانی را کسب کنید، صادقانه گفت: هیچ، من فقط کتابهای درسیام را خوب خواندم؛ به طوری که حتی از جداول و نمودارها و عکسهای آنها هم غافل نشدم و همه زوایای کتاب را به دقت مطالعه کردم. وقتی هم وارد زندگی افراد موفق میشوی، میبینی که به جای داشتن کتابها و نوارهای درسی و سیدیهای چنین و چنان و …، قفسه محقری از کتابهای ضروری را در گوشهای از منزل گرد هم آورده و به جای خواندن کتابهای مختلف و متنوع، کتابهای درسی را چندین و چند بار خواندهاند و از امکانات موجود بیشترین بهره را بردهاند.
اصل هفتم: از درس خواندن لذت میبرند
وقتی کوچک بودم و به دبستان میرفتم مادربزرگی داشتم که شبها برای من قصه و متل میگفت؛ روحش شاد. یکی از جملاتی که وی همیشه برای من با شیرینی تکرار و یادآوری میکرد این بود که: «مادر! امیدوارم که درس زیر دندانت مزه کند.» البته آن سالها من درک دستی از این معنا نداشتم و نمیدانستم که مزه کردن درس زیر دندان یعنی چه، و سالهای سال طول کشید تا لذت درس خواندن را درک کردم؛ شاید همان سالهای آخر دبیرستان، شاید هم وقتی که معلم شدم.
آری، به واقع اگر درس و ارزش دانایی زیر زبان کسی مزه کند و او حلاوت دانایی را بچشد، موفقیتش تضمین شده است. شاهد گفتار، سخنان صادقانه آقای پویا براهیم باستانی که وقتی در پیکسنجش شماره 845 با او گفت و گو میکنند و دلایل موفقیت خود را برمیشمارد و توضیح میدهد که چگونه رتبه نخست گروه آزمایشی علوم تجربی را کسب نموده است، به چگونه مطالعه کردن خود که میرسد، میگوید: «من به درس خواندن علاقه داشتم. راستش من با کتابهای درسی حال میکردم و از درس خواندن لذت میبردم.»
به واقع اگر هر داوطلب محترمی در هر سطح که باشد، اگر از مطالعه و درس خواندن لذت ببرد و طعم شیرین آن به زیر زبانش بنشیند، دیگر این حلاوت را با هیچ متاع دیگری عوض نخواهد کرد و موفقیت او حتمی است؛ پس داوطلبان گرامی که ابتدای تابستان آینده قصد دارند روی صندلی رقابت کنکور بنشینند، علاوه بر همه اهدافی که دارند سعی کنند که از درس خواندن لذت ببرند که این نکته از اصول بنیادین تمام شاگرد اولهاست.
اصل هشتم: همواره به خدا توکل دارند و توفیق را از او میجویند
اگر هفت اصلی را که برشمردیم، همه افراد موفق به طور یکجا نداشته باشند، ولی اصل هشتم را همه با هم متفقالقول دارند و همواره در کارها به خداوند کریم توکل میکنند. آری، افراد موفق کسانی هستند که علاوه بر برنامهریزی و داشتن اعتماد به نفس و … همواره با توکل به خداوند برایشان یک اصل بوده و به قول پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) همواره زانوی اشتر را با توکل بستهاند و همین توکل، متضمن موفقیت آنها بوده است؛ حتی در زمانها و لحظاتی که موفقیت ظاهری نداشتهاند.
بسیار برایم جالب بود وقتی که سال گذشته با داوطلب عزیزی صحبت میکردم و او علیرغم انتظار خود و خانواده و سایر بستگان، رتبه قابل قبولی نیاورده بود و در رشتهای که مدّنظر داشت قبول نشده بود؛ وقتی از او پرسیدم: «حالا با این همه تلاش و برنامهریزی ناراحت نیستی؟» با تبسمی گفت: «چرا ناراحت هستم؛ اما بر این باورم که حتماً حکمتی در کار بوده؛ چون من به خدا توکل کردم و توفیق را از او خواستم.» آری، افراد مؤمن، معتقد و کیّس و با هوش، علاوه بر تلاش و برنامهریزی توفیق را از خدا میجویند و به او توکل میکنند و خیر را در آن میدانند که بعد از تلاش و برنامهریزی هر چه پیش آمد همان به صلاح آنهاست. به قول حافظ:
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ چه بسا عیش که با بخت خدا داده کنی
دوستی دارم که سالها قبل باهم همکلاس بودیم و او از نوجوانی عشق دکتری داشت؛ اما هر چه تلاش کرد توفیق رفیق راهش نشد و همچون من سر از معلمی درآورد. چندی پیش باهم شرح گذشته میکردیم و یادی از آن ایام شد. گفتم: «یادت هست چقدر شیفته پزشکی بودی؟» گفت: «آری، اوایل ناراحت شدم؛ اما بعد با خدای خودم معامله کردم و اکنون سالهاست که خدایم را شکر میکنم که معلم هستم و این را لطف خدا میدانم.»
آری، شاگرد اولها و همه افراد موفق آنهایی هستند که از هیچ تلاشی برای نیل به مقصود خود فروگذار نیستند و به قول معروف کم نمیگذارند؛ اگر توفیق حاصل شد که چه بهتر، و اگر هم توفیق ظاهری دست نداد مایوس و ناراحت نمیشوند و خدا را شکر میکنند از اینکه توفیق داد تمام تلاش خود را به خرج دهند و مابقی آن را حکمت الهی میدانند. از درگاه احدیت خواستاریم که شش نعمت را به عزیزان داوطلب ما اعطا فرماید.
ای بار خدا! به حق هستی شش چیز به ما فرو فرستی
ایمان و امان و تندرستی علم و عمل و فراخ دستی
*هفته نامه پیک سنجش