از هفته گذشته مانند سالهای قبل سازمان سنجش، ثبتنام از داوطلبان آزمون سراسری 95 را آغاز کرد و آنهایی که شرایط لازم را داشتند اقدام به ثبتنام در این آزمون کرده و همچون کشتیگیری که قبل از مسابقه وزنکشی میکند، سند شرکت خود را در این میدان امضا نمودند و این داوطلبان از حالا تا شش ماه دیگر فرصت دارند تا آمادگیهای خود را ارتقا داده و به سطح ایدهآل برسند؛ البته خود این شش ماه برای یک دوره یادگیری کسب آمادگی، فرصت مغتنمی است؛ به شرط آنکه قدرش را بدانیم و برایش برنامه و ساز و کار مناسب داشته باشیم.
اما برخی از داوطلبان هنوز دو دل هستند و در تردید به سر میبرند و وقتی که با آنها به صحبت مینشینی هنوز دچار ترس و اضطراب هستند؛ برای مثال، هفته گذشته یکی از خوانندگان گرامی ستون «همشاگردی سلام!» با نویسنده این سطور تماس گرفت و تردید و دو دلی خود را به سمع و نظر ما هم رساند؛ البته دلایلی هم داشت؛ از جمله اینکه حدود ده سال پیش دیپلم گرفته و دوره پیشدانشگاهی را طی کرده و در طول این مدت هم به سبب کسالت مادر و متاسفانه فوت زودهنگام ایشان دچار افسردگی روحی شده و از سوی دیگر متاسفانه با داشتن خانوادهای که خیلی به درس و دانشگاه التفات ندارند، کار برای او سختتر شده است. این خواهر گرامی با همه علاقهمندی دچار ترس و استرس پیش از کنکور شده و مطمین نیست که در این عرصه بتواند آن طور که دلش میخواهد ظاهر شود.
البته این داوطلب کنکور، بعد کلی از علایق خود گفت و اینکه دوست دارد در یک دانشگاه دولتی و رشتهای خوب قبول شود؛ اما آن قدر اضطراب داشت و دلنگران بود که این دلنگرانی در او تبدیل به نوعی یاس و ناامیدی شده بود.
حرف آن روز ما به این خواهر گرامی این بود که تا زمانی که این تردید و ناامیدی وجه غلب رفتار شما باشد، امید به موفقیت ناچیز خواهد بود. چاره کار آن است که درخت یاس و ناامیدی را از ریشه بکنی و ناامید نشوی. به طور حتم اگر امید و توکل نبود، بسیاری از اتفاقات خوب گذشته رخ نمیداد. اجازه بدهید که یک مثال تاریخی بیاورم: زمانی که طارق آن فرمانده دلاور و لایق سپاه اسلام در قرون اولیه طلوع خورشید اسلام از دریاها گذشت و سپاهیان سلحشور خود را به کرانههای اروپای آن روز در سواحل آندلس (اسپانیای امروزی) رساند، وقتی سپاهیان به ساحل رسیدند با کیاست و تدبیر دستور داد تا کلیه کشتیهایی که به کمک آنها از دریاها عبور کرده و به آنجا رسیده بودند آتش زده شود. وی آن گاه به منبر رفت و رجز مفصلی خواند و گفت: سربازان من! بدانید که امروز پیشِ روی شما دشمن و پشتسرتان دریا و آتش است و شما هیچ چارهای ندارید جز اینکه بر دشمن خود بتازید و با شکست آنها پیش بروید. اگر به این پیروزی امیدوار نباشید، شکست خورده قبل از جنگ خواهید بود. او با همین تهییج و القای قدرت، سربازان دلاور اسلام را چنان برانگیخت که بر دشمن خود تاختند و زودتر از آنچه تصور میرفت بخشی از اروپا را به تصرف خود درآوردند. آن روز سربازان نه تنها با امید و توکل به خدا، دلاورانه دشمن رو در رو را از پیش راه خود برداشتند، بلکه آنها را چنان مقهور قدرت خود ساختند که تا قرنها اسپانیای امروزی و بخشهای دیگری از اروپا تحت قلمرو حکومتی اسلام قرار گرفت و هنوز آثار متعددی در اروپا دلالت بر این مدعا دارد. حالا من تعجب میکنم که داوطلب گرامی آزمون سراسری، زمین و زمان را علیه خود میبیند و جنگ کنکور شروع نشده سپر و قلم را از دست انداخته و شکست خورده قبل از جنگ میشود.
به آن خواننده محترم و علاقهمند گفتم که ده سال آزگار است که فضا و مجال مناسبی برای رسیدن به آرزوهایت نیافتهای، بسیار خوب، اما همین که آرزوهایت را فراموش نکردهای حاکی از علاقهمندی و درست هدفگذاری کردن توست؛ پس بدبینانه نگاه نکن و فرض کن که امسال با تلاش و کوشش به جایی نرسی و دانشگاه دلخواهت را نیابی، خیلی خوب، سال بعد را که از تو نگرفتهاند. زندگی همچنان در جریان است و با پیگیری و استمرار همین برنامه میتوانی به آرزویت در آینده جامه عمل بپوشانی؛ گذشته از اینکه ممکن است با توکل به خدا، قدری هم شانس بیاوری و همین امسال، زمان رسیدن به آرزوهایت باشد؛ اما پر واضح است که استرس، ناامیدی و ترس، هیچ دردی را از هیچ کس دوا نکرده است و نمیکند.
از لطف خدا غافل نشو
فردی را میشناسم که در طول دوران تحصیل، دانشآموز متوسطالحالی بود؛ نه خیلی درس خوان بود و مرتب، و نه خیلی لاابالی و نامرتب؛ بلکه به مصداق «خیرالامور اوسطها» همواره میانهرو بود و لنگان خرک خویش به مقصد میرساند؛ اما خوشبینترین افراد هم فکرش را نمیکردند که او روزی در رشته مناسبی پذیرفته شود و عاقبت به خیر شود.
اما همین دانشآموز معمولی یک ویژگی خوب هم داشت. او همواره با انگیزه و پرنشاط بود و به آینده امیدوارانه نگاه میکرد و از آنجایی که خداوند عالمیان بدن سالمی به او ارزانی کرده بود، او پیوسته در کنار درس ورزش هم میکرد و همواره سودای تکاوری و خلبان شدن داشت و دایم شوق پرواز و رفتن به آسمانها را در سر میپروراند.
گاهی به شوخی و جدی به او میگفتم: پسر! با کدام بنیه علمی این طور بالا بالا میپری و خود را متمایز از دیگران میدانی. وی همواره خندهای میکرد و میگفت: آقا! به قول شاعر «گر نگه دار من آن است که من میدانم / شیشه را در بغل سنگ نگه میدارم» و همان خدا به من کمک میکند تا به آرزویم برسم و روزی از بالای سر شما «بای بای» میکنم!
باور آن کمی مشکل است، اما او به آرزویش رسید. آن جوان رعنا و خوشتیپ و همواره پرامید بر سر حرفش ماند و اکنون با انگیزه و پرانرژی، پشت میز سال اول دانشگاه افسری امام علی(ع) در رشته خلبانی بالگرد مشغول به تحصیل است، و نه تنها به آرزویش رسیده بلکه اراده او انگیزهای شد برای دیگران که هیچ گاه مایوس و ناامید نباشند. آن دانشآموز متوسطالحال دیروز با معدل حدود 15 حالا دانشجوی بورسیه خلبانی است و ردایی را که خیلی از معدل بالاها دنبال آن هستند خداوند بر قامت او پوشانده است و این مهم اگر هزار دلیل داشته باشد، یکی از آنها همان امیدواری و انگیزه بالا و نگاه مثبت و امیدوارانه آن جوان است.
از قدیم گفتهاند که حتی اگر روزی قرار باشد شانس در خانه کسی را بزند درِ خانهای را میزند که آمادگی بیشتری دارد؛ پس به آن خواهر گرامی و همه خواهران و برادرانی که ته دلشان هنوز قرص و محکم نشده و دلنگران هستند و با تردید به خود و کنکور نگاه میکنند، عرض میکنیم که امیدواری، اولین شرط موفقیت است، و حتی با توجه به تعالیم ارزشمند اسلام عرض میکنیم که ما مامور به انجام وظیفه و تکلیف هستیم و موفقیت لطف خداست. ما اگر تلاش کنیم و از هیچ کوششی فروگذار نباشیم، حداقل این است که حسابمان را با خودمان صاف کردهایم و خیالمان راحت است که همه تلاشمان را کردهایم؛ پس به همه عزیزان کنکوری توصیه میکنیم: 1- نگرانی و دلهره را از خود دور کنید؛ 2- همواره امیدوارانه نگاه کنید و نگاه مثبت داشته باشید؛ 3- به خدا توکل کنید و بدانید که خدا هرگز شما را فراموش نخواهد کرد.
منبع : هفته نامه پیک سنجش