نتایج در این بخش نمایش داده می شود

هنوز هم براي موفقيت دير نيست !

«موفق نمي‌شود»؛ اين تصور بسياري از دبيران بود؛ چون تلاشش کم بود و کوتاهي‌هاي بسيار داشت. مي‌گفتند که درس‌ها را خوب نمي‌خواند و به برنامه‌اي که هر دبير مي‌دهد، پاي‌بند نيست. بارها با او صحبت کردم و از او خواستم که اين يک سال را جدي بگيرد و مطمين باشد که اگر بخواهد و تلاش کند حتماً موفق مي‌شود؛ چون پايه ضعيفي نداشت و اگر قول مي‌داد، روي قولش مي‌ايستاد؛ اما متاسفانه او درس خواندن را جدي نمي‌گرفت و با شوخي و لبخندهاي ناشي از شيطنت از کنار حرف‌هايم مي‌گذشت. اين روند ادامه داشت تا بعد از تعطيلات نوروز.
بعد از تعطيلات نوروز، اولين روزي که او را ديدم، در نگاهش چيزي بود که توجهم را جلب کرد؛ آن نگاه سهل‌گير و راحت طلب در چشم‌هايش ديده نمي‌شد و جايش را به نگاهي جدي و البته سر در گم داده بود.
در اولين فرصت سراغم آمد و گفت تصميم گرفته است که خيلي جدي درس خواندن را شروع کند؛ اما فکر مي‌کند که ديگر خيلي دير شده و با سه ماه درس خواندن راه به جايي نخواهد برد.
به او گفتم که من هم فکر مي‌کنم بهتر بود که خيلي زودتر شروع مي‌کرد و اکنون نمي‌تواند اميد کسب رتبه‌اي عالي داشته باشد؛ اما از قديم گفته‌اند که: «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است» و بدون شک، دست روي دست گذاشتن و مدت باقي مانده را به حسرت خوردن و «اي کاش» گفتن گذراندن، فايده نخواهد داشت و اصلاً بيا به نتيجه فکر نکن و فقط وقت باقي مانده را با جديت درس بخوان و اجازه نده که افکار منفي خود يا اطرافيان، انرژي‌ات را بگيرد و نااميدت کند. توضيح دادم که دوره بعد از عيد، دوره خيلي مهمي است؛ به اين دليل که هر چه به پايان يک برنامه مطالعاتي نزديک‌تر مي‌شويم، اهميت زماني که در اختيار داريم بيشتر مشخص مي‌شود؛ براي مثال، بارها مشاهده شده است کساني که در نيمسال دوم، شاگرد اول شده‌اند، لزوماً کساني نبوده‌اند که در نيمسال اول هم شاگرد اول بوده‌اند، و اين امر نقطه اميد براي کساني است که احساس نااميدي مي‌کنند و فکر مي‌کنند که ديگر زماني براي جبران ندارند و نمي‌توانند پيشرفت کنند؛ برعکس کسي که قصد دارد پيشرفت کند، مطمين باشد که با جديت و تلاش و خوب درس خواندن خواهد توانست به اين هدف خود برسد.
قول داد که به حرف‌هايم گوش کند و با جديت مطالعه درس‌ها را شروع کند. از فردا کار ما شروع شد. پيش از هر چيز قرار شد که طبق يک برنامه جلو برود و دچار چند برنامگي نشود؛ چون در اين صورت، نتيجه‌اش تنها سردرگمي و کلافگي خواهد بود.
همچنين قرار شد که بررسي کند و ببيند که در چه درس‌هايي قوي‌تر است و در چه درس‌هايي ضعف بيشتري دارد؛ ضمناً در هر درس به چه مباحثي مسلط است و در چه مباحثي ضعف جدي دارد؛ تا بداند که کدام مباحث را بايد حذف و کدام يک را بايد مطالعه کند تا تسلّط کاملي نسبت به آنها بيابد و در کدام مباحث بايد به مرور و تست زدن بپردازد.
قرار شد که در ايام باقي مانده براي دروس عمومي وقت بيشتري بگذارد؛ زيرا مطالعه دروس عمومي، بازدهي  زودتري دارند و مي‌توان با مطالعه آنها در مدت کم، نتيجه بهتري در اين دروس گرفت و چندان نيازي به پايه قوي نيز ندارند؛ البته درس‌هاي عمومي ماهيتاً فرّار هستند و به همين دليل، لازم است که در زمان باقي مانده تا کنکور، درس‌هاي عمومي را نسبت به قبل بيشتر خواند تا بتوان با حضور ذهن بيشتري در جلسه کنکور حاضر شد.
نکته بعدي اينکه قرار شد در مدت باقي مانده، بيشتر وقت خود را به مرور آنچه بلد است و تست زني اختصاص دهد و بپذيرد که وقت لازم را براي فراگيري همه مباحث ندارد؛ پس طبق بررسي، اوليه بايد يک مجموعه از مباحث را کنار بگذارد و تلاش کند تا به مابقي مباحث کاملاً مسلّط گردد؛ به عبارت ديگر، بايد بحث گزينش خواني را در اين دوران، هدف خود قرار دهد، و اگر در برخي از مباحث احساس مي‌کند که تسلّط کافي ندارد يا برخي از مباحث نسبت به برخي ديگر از اهميت کمتري برخوردار است، اقدام به حذف آن مباحث کند؛ ولي اين طور نباشد که کتابي را به طور کامل کنار بگذارد؛ زيرا اگر از هر درس فقط چند تست هم بزند، بسيار بهتر از اين است که به هيچ يک از سؤال‌هاي آن درس پاسخ ندهد.
شاگرد من با جديت جلو مي‌رفت و مطالعه مي‌کرد؛ البته در اين ميان، گاه هم دچار مشکلاتي مي‌شد و ذهنش درگير مي‌گشت؛ براي مثال، بعد از دو هفته سراغم آمد و گله کرد از اينکه بعضي از روزها، آن طور که مايل است، درس نمي‌خواند يا مطالعه بعضي از درس‌ها را که علاقه کمتري به آنها دارد، به آينده موکول مي‌کند و در نهايت، وقت لازم را به آنها اختصاص نمي‌دهد.
از او خواستم که صبور باشد و از مواجه شدن با مشکلات نترسد. قرار شد که دفتر برنامه‌ريزي داشته باشد و در اين دفتر، برنامه هفتگي و سپس روزانه خود را با دقت بنويسد و در هر هفته، مطالعه تمام درس‌ها را بگنجاند، و البته نبايد برنامه‌اش ايده‌آل‌گرا باشد، بلکه لازم است که به طور منطقي براي مطالعه يا مرور هر مبحث، زمان منطقي را اختصاص دهد و در ضمن وسواس گونه نيز عمل نکند و بداند که فرصت موجود بي‌نهايت نيست. وقتي به اين ترتيب برنامه‌ريزي کند و بداند که در هر ساعت چه درسي و چند صفحه را قرار است مطالعه کند يا چند تست بايد بزند، ساعت مطالعاتي‌اش افزايش مي‌يابد.
در ضمن لازم است که در برنامه‌ريزي تا حدودي منعطف عمل کند؛ يعني اگر برنامه در نظر گرفته شده با شرايط روحي آن زمانش هماهنگ نبود، آن درس را کنار بگذارد و درس ديگري را مطالعه نمايد؛ به عبارت ديگر، وقتي شرايط روحي مناسب‌تري دارد، سراغ مطالعه درس‌هاي سخت‌تر و محاسباتي برود و وقتي خسته است، به دروسي بپردازد که از خواندنشان احساس لذت بيشتري مي‌کند، و در عين حال نبايد خواندن يک درس را به بهانه‌هاي واهي دايم به عقب بيندازد. همچنين خوب است که بهترين وقت هر روز خود را که بيشترين کشش و آمادگي را دارد، به مطالعه درس يا دروسي اختصاص دهد که کمتر به آنها علاقه‌مند است.

شهريورماه، وقتي نتايج نهايي آزمون سراسري اعلام شد، هيچ يک از همکاران قبولي شاگرد مرا باور نمي‌کردند. آنها نمي‌توانستند بپذيرند که همان شاگرد سهل‌انگار و بازيگوش پيش از عيد، اکنون در رشته رياضي يکي از مطلوب‌ترين دانشگاه‌ها پذيرفته شده باشد و بتواند در بهترين دانشگاه صنعتي کشور ادامه تحصيل بدهد.

  • هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.